ایمه لکیم برگرفته از وبلاگ:زبان و ادبیات لکی

 

 

در متن نوشته زیر که نویسنده ی ان استاد حسنوند هستند بر تفاوت های مابین زبان لکی با کردی اشاراتی شده است .از نظر نگارنده وهمچنین بنده یحقیر  زبان مردمان در عرض ۳۱ درجه (کرمانشاه ایلام .شمال غرب لورستان وبخشی از همدان ..) لکی (فئلی) محسوب می شود ومنظور از زبان کردی زبان های کردستان(شمال) است.ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که در مورد رابط ی زبان لکی (فئلی) با زبان شیرین لری نیازی به بحث نیست چرا که اصولا دو شاخه ی جدا هستند زبان لکی از شاخه زبانهای پهلوی است که در غرب ایران بوده است اما لری جزئ زبان های ایران مرکزی وحتی شرقی  است.مقایسه ی این دو زبان مانند مقایسه ی لکی با زبان دری وتاجیکی است .

رضا حسنوند:ايراني بودن فخري است كه  هرقوميتي دربرابر آن رنگ مي بازد و هرزباني در ساحت آن احساس بيخودي مي كند  زيرا فخر بر ايرانيان سترگ و بشكوه سر را بر اوج آسمان مي برد و فلك را به حسادت وا ميدارد اما در اين ميان هستند اقوامي كه در اين خانواده داراي اصلي و نسبي هستند و در سايه سار ايران بزرگ خودي مي نمايند و بر خويش مي بالند و با انتساب به ايران كهن اين فخر نيز مي برازدشان.

اما آيا همه اقوام ايران از نظر نژادي و زباني تفاوتهايي دارند يا به صرف همسايگي جغرافيايي بايد اين يكي، آن يكي را از خود بداند يا به استقلال همسايه احترام بگذارد؟ مي پرسيد چرا اين سوال مطرح مي شود ؟ بله، به خاطر آن است كه مي خواهم راز مگوي خود را بر سر بازارها افشا كنم و از ملامت باكي نداشته باشم جون من يك لك زبانم و مشخصه لك زبانان صداقت و پاكي است و در اين اندك نوشته مي خواهم بگويم زبان من لكي است  و اين زبان داراي استقلال است و آنان كه مارا به خود منتسب مي كنند لطف دارند ولي نميدانند كه ما خوديم و آنان خود،

سالهاي سال است كه مي گويند لك واژه اي است برگرفته از دو واژه لر و كرد؟!! اما اين فتوا در كجا و از كجا صادر شده كسي نميداند و من هم نميدانم؟!!. عده اي مي گويند لكي شاخه اي از كردي است؟!! ولي كسي نپرسيده :اي بينواياني كه اين فرمانها را صادر مي كنيد برچه اساس نظر ميدهيد ؟ اگر از بخارات معدوي است پس معلوم است به كجا مي انجامد و اگر براساس منبعي است بگوييد كدام منبع است.

حدود بيست و پنج سال است كه در لابلاي كتب درجه يك ايراني  قبل و بعد از اسلام ول معطلم و در پي يافتن واژه هاي لكي هستم تا شايد اصل و نسب زبانمان بيشتر كاويده شود. لغات كردي و بخارايي و هراتي و طبري و دشتستاني و اوستايي و پهلوي و عربي را زير و رو كرده ام و سرمايه اي اندوخته ام تا باورم شود كه من لك زبانم و زبان لكي من ريشه در كردي ندارد اما باز اين روزها مي بينم كه عده اي بدون داشتن سواد آكادميك و آشنايي به زبانهاي گذشته و حال باز اين زمزمه را تكرار مي كنند كه لكي شاخه اي از كردي است؟!!بنده با وجود ارادت به تمام اقوام ايراني بدون استثناء، اين قول را نه تنها نمي پذيرم بلكه به دلايل زير آن را رد مي نمايم.

در اين بررسي از دو زاويه مساله را مي كاوم:

ابتدا از ديدگاه آناني كه مسشترق بوده اند و درمورد زبانهاي ايراني ارائه نظر كرده اند و سپس از ديدگاه بررسي واژگاني زبانهاي كردي و لكي.

اما در مورد زبان دانان جهاني بايد گفت درست است كه اين بزرگان خدماتي به اين مرزو بوم ارائه داده اند ولي بايد گفت نه تنها گفتار اين بيگانگان وحي منزل نيست بلكه باسوادترين آنها به اندازه يك كودك دبستاني لك زبان بر اين زبان احاطه نداشته اند كه بتوانند نظر ارائه دهند بلكه در بسياري از موارد فتواهاي دور از انسانيت صادر كرده اند ـ ر.ك. مقدمه فقه اللغه ايراني مينيورسكي ، ترجمه كشاورز، در مورد زبان لري ـ ،نوشته ي  بزرگاني چون ، مينيورسكي، ادمون دوبد، چامسكي، دوسوسور،نوام،  دهخدا ، بهار، خانلري، صفوي، و... را بكاويد و بنگريد كه هيچكدام نگفته اند كه لكي منتسب به كردي است و اگر امروز براساس نقشه هاي كذايي  سياسي لك ها و مناطقشان  را كرد ميدانند با كمال بي ادبي ، بايد بگويم  اين كار خود را فريب دادن است.

اما از ديدگاه واژگاني و دستوري بايد گفت اينجانب قاموسهاي كردي و لكي را باهم مقايسه كرده ام  و اشتراك آنقدر اندك بود ه كه بر دو گانگي اين دو زبان بيشتر مقر آمدم زيرا همه ميدانند لكي كرمانشاهيان با كردي سنندج نه تنها شبيه نيستند بلكه اختلاف واجي و قاموسي و دستوري و .... نيز دارند. پس چه بهتر است مرا از دوربين دستور زبان بنگرند نه از ديدگاه جغرافياي ناپسند سياسي خود ساخته، بنده به عنوان يك لك زبان كه سالها در دبيرستانها و دانشگاهها تدريس كرده ام و اندك مايه اي از متون گذشته و زبانهاي امروزي را ره توشه خود دارم با احترام بسيار بسيار براي اكراد، اعلام ميكنم  كه من خودم هستم و لك زبانم و ، وصله ديگران نمي شوم زيرا نمي پذيرم شاعران و نويسندگان ديارم را درعالم كرد معرفي كنند و اين را توهيني به شعور قومم ميدانم و اميد وارم آنان كه اين كار را انجام ميدهند بخود آيند و بدانند « مانيز مردمانيم» و حريم ما و خود را پاس بدارند.