کله باد در توصیفی از آقای علی گودرزی
امسال «كله باد» يا باد بهاري شب جمعه دوازده اسفند بر ديارلرستان وزيدن گرفت اما كمتر كسي متوجه شد كه اين باد سرخ همان كله باد است كه روزگاري تمام مردم چشم به راهش بودند وبه پذيره اش مي رفتندو برايش ترانه مي سرودند و شعر مي گفتند چند روز بعد از حدود 100 نفر از دانش آموزان پيش دانشگاهي پرسيدم «كله باد» يعني چي؟ حتي يك نفر نتوانست پاسخ درستي به ما بدهد و همگي از اين عبارت اظهار بي اطلاعي كردنددور از انتظار نيست چون ما قبلن به اين نتيجه رسيده ايم كه اين نسل ....!!!!؟؟؟ فهميدم كه تلاش اندک تولید کنندگان برنامه هاي صداي(راديو)خرم آباد در این راستا هم ره به جايي نبرده است!
دست نوشته ی کله باد را به همه ی تقدیم می کنم
«كله باد» و «كله باد سروده ها» در شعر شاعران لك زبان لرستان
(تركه مير آزادبخت ، ملاحقعلي سياهپوش ، ملا منوچهركوليوند)
كليد واژه ها :
كله بادkalahbad : بادي* كه در باور عموم مردم ديار لرستان اواخر بهمن ماه يا اوايل اسفند ماه شباهنگام خيز بر مي دارد و صبح كه مردم چشم مي گشايندغباري سرخ روي برف ها مي نشيند و خوره برف ها مي شود و بلافاصله برف ها را آب مي كند .
كله وا يا كله باد سروده :
شاعران لك زبان در مقابل حكمت «كله باد» يا «كله وا» سكوت نكرده و لب به سخن گشوده اند و كله باد را در مثنوي هاي بحررجز مربع مرفل خود سروده اند كه به بادسروده ها مشهور شده اند.
مقدمه :
سرزمين ايلياتي لرستان سال هاي قبل از 1300 هجري شمسي سرزميني كاملن دست نخورده و بكر بود به ويژه مناطق شمال آن كه در زمستان ها، قطبي ترين روزگار خود را سپري مي كرد.
عموم مردم اين ديار شغل دامداري داشتند و ييلاق و قشلاق مي كردند دردشت گسترده ي كوهدشت محل زيست مرحوم تركه «ميرآزادبخت» و سرزمين سردسير الشتر محل سكونت «ملاهاي كوليوند و سياهپوش» به جز معدود روستانشيناني - كه در كومه ها يا كپرهاي به هم پيوسته زندگي مي كردند - خبري از دنياي شهرنشيني امروز نبود پاييز كه فرا مي رسيد مردمان سختكوش خود را براي روزسردكوتاه و شب قطبي طولاني و مرگ زاي پاييز و زمستان آماده مي كردند روزگاري كه نه خيابان بود و نه بوق وكرناي ماشين ها نه خبري ازاين ساختمان هاي آباد امروزي بود نه زندگي مدني، نه برق و نه آب نه جاده و نه راه نه ابزارارتباط جمعي نه تلفن نه راديو نه تلويزيون نه درهاي باز و نه پنجره هاي اينچنين و لوسترهاي زيبا .... همه ي اين ها حتي به صورت روياهايي سرگردان درذهن اين قبيله هاي شكسته خطور نمي كرد تمام زندگي مردم خلاصه مي شد در يك اتاق كوچك يا كومه اي به اندازه قد يك انسان ، اتاقكي بي زيرانداز كه نفس آدميان آن را گرم مي كرد.
از اول پاييز تا آخر زمستان بعضي از سال ها برف هايي سنگين زمين را به تصرف خود در مي آورد اين برف لعنتي كه گاهي به آن «غَضو» (غضب)مي گفتند روزگار را بر مردمان شكم گرسنه- كه گاه با نان بلوطي رفع گرسنگي مي كردند- سخت مي كرد در چله ، چله ها ارتباط بين روستاها بسيار يخي مي شد ضعف گرسنگي و زور سرما مردم را به كنار اجاق هايي مي كشاند كه قرار بود هرگز خاموش نشوند چرا كه هم چراغ شب بودند و هم منقل روز .
راستي كه انگار باطن زمستان هاي اين سال ها هم رفته است گويي آسمان فقط با نسل بي سلاح گذشته سر جنگ داشت، نسلي كه بي بالاپوش ابريشمين و زير اندازهاي پنبه اي شب را به صبح مي رساندند ، چه صبحي؟! صبحي كه وقتي چشم مي گشودند «درز» وترك درب چوبين كومه ها ،«چوزمل» (يخهاي بلورين آويزان) بسته بود .
حاشيه نمي روم و تا اصل مطلب را بياغازم قصه را حكايت مي كنم .
پاييز است و بعد از گذشت شش ماه از سال شش ماه كار و هروله در بهار و تابستان پي گله يا در مزرعه مرد ماكم كمك خود را آماده مي سازد تا براي استراحت جبري زمستانه اش - كه هيچ علاقه اي به آن ندارد – مقدماتي فراهم كند كه يكي از آن ها آوردن هيزم و انبار كردن آن برا ي روشن كردن آتشي است كه هر گز در طول اين شش ماه نبايدخاموش شود .
اكنون اواخر پاييز است و مرد ما آه در بساط ندارد كژ دارو مريز روزان و شبان را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذارد و به استقبال زمستان مي لرزد . زمستان است و بوران و كولاك برف زمين را سفيد پوش كرده و او با شكمي گرسنه تا نيمه هاي شب خود را همراه متل هاي دلخوش كن كه درآن هميشه دختر پادشاه با يك معجزه خدايي قسمت پسر بيوه زني مي شد بيدار مي ماند و درآخر سر بي شام مي خوابد صبح چشم را وا مي كند شبي از زمستان رفت ولي هنوز زمستان باقي است . سرما آسمان و زمين را به هم چسبانده تنها يك شب گذشته و سه ماه را چنين در پيشروي خود دارد در همين گيرودار گاه مجبور مي شودكه هميان يا «خور» يا كيسه اي كه قبلا انبار آرد بوده با گرز بتكاند و مشتي خاكستر به توهم آرد جمع كند و در كاسه اي شير بريزد و با نان سياه بلوطي يا جويني سد جوع كنداو بايد بماندچه نان آور خانه است و ناچار است با همين شكم خالي و تن لخت چلواري پوش زمستان را اين گونه گران تحمل كند .
چله بزرگ چهل روز اول زمستان بود كه روز به روزش محاسبه و از چهل تفريق مي شد شماره هاي معكوس با همه نااميدها، اميدهاي تازه اي مي بخشيد تا رسيدن به چله كوچك كه مدت آن بيست روز بود چه ها كه بر سر مردم مي رفت و سر انجام وزش خجسته ي «كله باد» بادي كه با خود بهار رابه ار مغان مي آورد، بادي كه شب هنگام مي وزيد و صبح كه چشم ها با ز مي شد زمين برف پوش از غباري سرخ پوشيده شده بود ، چه غباري؟! چه بادي!؟ غباري سرما شكن و نجات بخش و ماموري كه برف ها را به سرعت آب مي كرد راستي كه در چنين فضايي يخ آلود و چنين زمستاني بي ساز و بر گ، روياي آمدن بهار چقدر شيرين و زيباست! و نيز روياي آمدن قاصد بهار يعني «كله باد» بسي زيباترو بسي دل انگيزتر از خود بهار است . كله باد در باور مردمان سرمازده ديروز قاصد روزان و شبان آزادي و بهاري بود .
در بوران برف و باران سرما ويخبندان در زير كومه هاي گلي كه از هجوم چكه هاي مداوم و بركت دود آتش جاودانه زمستاني تير چوب هايش نمور و سياه شده بود روياي آمدن روزگاري گرم و خوش و سبز و خرم و دويدن در دشت و رهايي از پنجه هاي خونين گرسنگي يعني بهار حرفي است دوبار بزني ؟
شاعر ما حق دارد غريبانه و تنها قاصد بهاران يعني «كله باد» را بستايد و بسرايد ودر زمهريري از درد با سينه اي از «غم مويه» هاي جگر سوز ، كله باد را فرياد بزند :
كله باد هاناي باد بهاران kalah bad hanaee badebeharan
وليعهد و شت و كيل واران valiahde vasht vakilevaran
صدايت مي كنم اي كله باد اي باد بهاران پادشاه دشت و دمن و پيغام آور پيك باران بهاري(ملا تركه ميرآزادبخت )
بادبهاران ، باد بهاران
كله باد هاناي باد بهاران .
اي كله باد ! اي باد بهاري تو قاصد بهار هستي (ملامنوچهر كوليوند )
كله باد خيزان كله باد خيزان kalah badkhizan kalahbadkhizan
ژدرونان دنگ كله باد خيزان jadarvanan dange kalabadkhizan
كله باد ورزيدن گرفت و از در بندان صداي خيزش و وزيدن كله باد برخاست (ملا حقعلي سياهپوش )
در معني كله باد آورده اند كه :
الف : بادي كه از شكاف كوه مي وزد ( كلkal درگويش لكي يعني شكاف)
ب : باد تند و تيزي كه برف ها را كمانه مي كند .
پ: در گويش هاي لري و لكي دست نخورده به كربلا كلا kala مي گويند و كله باد شايد شكل تخفيف يافته كلاي باد باشد باد مقدسي كه از جانب كربلا مي وزد و باخود خاك سرخ كربلا مي آورد خاكي كه خوره ي برف ها مي شودبا توجه به باور مردم در خصوص حكمت اين باد گمان مي رود بي ربط نباشد واين مفهوم قرين معني باشد عموم مردم اين ديار حسين (ع) را سمبل عدالت و نجات مي دانند براين اساس مي گويند خاك تربت اوست كه درموقعيت حساس ودر هنگام حكومت و سيطره برف و سرما مي آيد و برف هاراآب مي كندو سرود رهايي را به ارمغان مي آورد.
اي باد مقدس! خاك كربلا را بياور و اين برفها را آب كن !
نه دشت و دامان كوان و گلگشت nah dashto daman kovan va gelgasht
بدمن شميم خاك نجف رشت bedamenshamime khake najaf rasht
دشتها و دامنه كوهساران را بگرد و بوي خوش خاك نجف و كربلا را د رآنها بدمان!
ت : در مسير ارتفاعات كبيره كوه در موازات روستاي پل تنگ (پا علم) در بين دو بلندي كه يكي از آنها را به لهجه محلي توريز ( تب ريز ) و ديگري را كُرَّسِي korrase (كوهي به سياهي زده) مي گويند منطقه همواري است كه از آنجا باد بسيار تند و شديدي مي وزد به طوري كه پرندگان قوي بالي مثل عقاب يا لاشخور را در هم مي پيچاند و درخود مي لولاند به آن منطقه هم«كله باد» مي گويند يعني شكافي كه مخصوص باد است .
زمان خيزش كله باد از شش شب آخر بهمن ماه و تا 6 شب اول اسفند ماه هر سال است كله باد كه پيك خاك نجف وكربلا است از زنجير كردن قوس فلك نهم از بروج فلكي (مطابق با آذر ماه شمسي ) خبر مي دهد «قوس» سمبل سرما و هنگامه هجوم يخبندان است كله باد مي آيد و مي گويد كه قوس بايد در زير زمين زنداني شود و جهان را به «حوت» (مطابق با اسفند ماه خورشيدي) بسپارد در درنظر مردم ديروز سرشت و ذات «قوس و دلو و جدي» يعني آذر و دي و بهمن يكي است همه سرما زا هستند و لذا همه را چون قوس مي پنداشتند .
هفت روژ منين حور چو و برج حوت
برد العجوز كين و يانه ياقوت
مرخ زرين بال هانه برج قوس
قوس بردن و گيان جانوران توس
(تركه مير)
يك هفته مانده به اين كه آفتاب به برج حوت برود وآن گاه سرماي سياه جاي خود را به مكان هاي سر سبز و ياقوت گون بسپارد .
مرغ بال زرين (خورشيد) در برج قوس(آذر) قرار دارد و آذر ماه وحشت در دل جانوران انداخته است!
هفت روز مانده كه خورشيد به برج حوت برود و آب از كوهساران جاري شوددر ميان شاعران گذشته لرستان مرحوم تركه مير آزادبخت مرحوم ملا منوچهر كوليوند و مرحوم ملاحقعلي سياهپوش كله باد را فرياد كرده اند .
كله باد سروده ها شعرهاي عادي وتفنني نيستند بلكه خود حكايتگر بخشي از تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم هستند كله باد سروده ها جغرافيا دارند و خودسرگذشتي تلخ و شيرين را روايت مي كنند .
قبل از اين كه برخورد مقايسه اي از ديدگاه هنري به كله باد سروده هاي شاعران داشته باشيم به توصيف كله باد وپيامدهاي نيكو و زندگي بخش آن از زبان شاعران مي پردازيم و از حنجره صميمي و ساده و زبان بي آلايش و دردمند تركه مير آزادبخت مي شنويم كه :
كله باد بهاري مي آيد و يخها را آب مي كند و برف ها را از هم مي پاشدو «بردالعجوز» را به ارديبهشت مبدل مي سازد باران مي آورد و زمين را ازافسردگي مي رهاند و گل و گياه مي روياند و گلريز و گلپاش مي شود .
شاعر كله باد را خطاب مي كندكله باداي باد بهاري !!
شش ماهه مردم و شش درماتن
ژجورديجور گشتيان كشماتن
وحش و طير و جن مل و مار و مور
بالدار و بي بال زوردارو بي زور
چيمدار بي چيم چيمه راي را تن
عالم منتظر نفخه نجاتن
«تركه مير آزاد بخت»
شش ماه است از وزيدن باد خزاني مي گذرد و مردم از جور سرماي زمستان همه سرگردان و حيرت زده اند تمام جانوران از انواع مختلف كور و بينا ، پرنده و خزنده همه منتظر نفس روح بخش تواند.
وي در فرازي ديگر مقام و منزلت كله باد را مي ستايد و خطاب مي كند كه :
اصلا" تو سزاوارستايشي اي هد هد سليماني كه از كوه قاف مي آيي و پيام آور زندگي هستي و از سوي كعبه پروردگار مي آيي تو اي باد اميد بخش ! آيا مي شود كه بيايي و كشتي شكستگان را تا ساحل اميدواري برساني ؟
كله باد هر چن تو حقي داري
نزديك او كعبه پروردگاري
دل ژ خاك پاك كعبه نمني
بلكم امانت باو جاري هني
چي باد شرطه كشتي كيش يم
زورق نشينان درآري ژغم ترکه میر
كله باد مي دانم از آنجايي كه تو در جوار خاك كعبه پروردگار هستي و از آن خاك دامن گير و پاك دل نمي كني و حق هم داري! ولي محبت كن! براي اين كه اين رسم ديرينه زنده شود بيا و مثل باد اميدبخش كه كشتي ها را ازدريا بيرون مي آورد ماكشتي نشينان غم را رهايي بخش باش!
ازديدگاه مردمي كه چنين دربحراني از مشكلات سخت زمستاني گير افتاده اند «كله باد» اهوايي است كه بر هرچه ظلمت است يورش مي برد و يكي پس از ديگري اين كابوس هاي دهشتناك را از سر را ه بهار دل انگيز بر مي دارد.
زبان نرم و پر از استغاثه شاعر قلب و روح بي تكليف اورا آشكار مي سازد و به سرود وي لطافتي عرفاني و حزني انساني مي بخشد .
و حق پنج تن آل عبايين
ائمه عظام بوعشر اثنين
ژملك دامان باز هم آخيزكر
جنگ يخبنان الماسه ريز كر
«تركه مير»
«تور ا سوگند مي دهم به پنج تن آل عبا راهنمايان پاك دوازده گانه يك بارديگر ازنشيب زمين برخيز و با يخبندان و سوز سرما در ستيزآي»
اميد به زنده ماندن و بودن و گريز از فنا و نابودي! شاعر را به استغاثه مي كشاند تا كله باد را به غيرت اندازد و روياهاي بهاري اورا به حقيقت پيونددهد و او را از آرواره ي دهشتناك زمستاني رهايي بخشد چراكه او هنوز مي خواهد زنده بماند هنوز ميل دارد تا پس از گذشت روزگاري سخت دوباره به ساحت دشت و دمن برود .
هني دل مايل سيران دشتن
هني دشت وينه روضه بهشتن
هني باغ محرم باغچه بنانن
نسيم شانه زلف سياه چمانن
«ملا حقعلي»
«اي كله باد! بيا و نگذار در پنجه ي زمستان اسير بمانيم فرصت زيستن را از دست بدهيم چرا كه ..... هنوز دل ميل سياحت دشت بهاري دارد و هنوز دشت فرصت اين را دارد كه مثل باغ بهشت پر از گل و شكوفه شود و هنوز باغ مي تواند محرم باغبان باشد و نسيم صبح بهاري مي تواند شانه زلف دلبران سياه چشم گردد كه در نسيم تفرج مي كنند»
راستي كه با وزش «كله باد» مي توان در قلب زمستان بهاررا باور كرد!
يك مقايسه كوتاه :
از آنجايي كه مقايسه «كله باد» سرودها در حوصله اين بحث نبوده است بنا نيست كه به تفصيل در خصوص اين مقال سخن گفته شود اما به صورت گذرا اشاره اي به اين موضوع خواهد شد باشد كه ديگران به تفصيل پي اين مجمل گيرند.
در ميان شاعران لك زبان حداقل كساني كه ما به آثارشان دسترسي داشته و داريم تنها 3 نفر از بهترين شاعران لك زبان داراي «كله باد» سروده هستند.
· مرحوم تركه مير آزادبخت متوفا 1326 هجري قمري تحت عنوان كله باد با 74بيت.
· مرحوم ملاحقعلي سياهپوش متوفا 1327 هـ ق تحت عنوان كله باد با 14 بيت.
· مرحوم ملا منوچهر كوليوند تحت عنوان كله باد با 31 بيت.
در نگاهي گذرا به اين كله باد سروده ها در مي يابيم كه كله باد سروده ي مرحوم تركه مير آزادبخت كه الهام بخش ديگر شاعران كله باد سرا شده است حكايت ديگري است زبان ساده و سخت بي تكلف مرحوم آزادبخت به راستي كه ترجمان حالات شاعرانه ي او در برابر زيستگاه و اكو لوژي روزگار خويش است كله باد سروده ي او شعري است «جوششي» نه «كوششي» وي در اين كله باد سروده دردي جگر سوز را ناله مي كند كه با كمي دقت خواننده را باخود به حال وهواي يخ آلود آن روزگار مي برد صداي او صداي خودش و دردش واقعا" همان است كه زبانش به آن اعتراف مي كند در اين سروده چند وجهي اميدها و آرزوها تنگناها و تلخكامي هاي زندگي به تصوير كشيده شده است.
آنچه كه از مطالعه كله بادهاي ملا منوچهر و ملاحقعلي سياهپوش استنباط مي شود صورت كوششي آن هاست! سوزي كه در سرايش بيت بيت كله باد «تركه مير» حس مي شود در كله بادهاي اين دو شاعر جاي پايي ندارد
مرحوم ملا منوچهركوليوند دركله باد سروده ي خود پس از معرفي خود «كله باد» مسير حركت آن تا رسيدن به ديار الشتر را يكي يكي نام مي برد و آرزوهاي وصال آن را حسن ختام كلام خود مي كند .
ملاحقعلي سياهپوش نيز در كلامي كاملا" ادبي و هنري وبا مطلعي زيبا به تعريف خود كله باد مي پردازد ودر14 بيت كله باد و حكمت ومعجزه اورا آهنگين و با موسيقايي تمام به تصوير كشانده ودر پايان با استغاثه ي زيبايي كه ناشي از دغدغه بودن و جاودانگي انسان است كله باد را فرا مي خواند و آن را از آيات رحمت خدا مي داند .
در حوزه موسيقي خوانندگان لر كله بادها را به تصنيف كشيده اند «فرجي» كله باد ملاحقعلي سياهپوش و عليرضا نادري «كله باد تركه مير» و «ملاحقعلي سياهپوش» را درتصنيف هاي زيبا اجرا نموده اند و ايرج رحمانپور وشكارچي هم كاست كله باد را تنظيم و به بازار موسيقي لري عرضه نمودند كه خود يكي از شاهكارهاي موسيقي لري است.
.....................................................................................................................................................................................
* در باور عموم مردم «باد» در دست اميرالمونين علي (ع) است و زنجيري اوست وروز قيامت باد قاصد امير عرب مي شود و كوه و دار و درخت را همه از ريشه صاف مي كند .