علی‌رضا آزادبخت: مفرغ نماد، نشان، سمبل و پرچم بلند و نمایان مردمان حاشیه‌ی جنوب غربی ایران، خاصه ساکنان نشسته بر دو بازوی بلند دره‌ی سیمره است. کشف شگفت کاسیان که هدیه «کاشو» خدای بومیان و تطهیر یافته در دریای «کاسپین» بود.

اسبان گریفون که تن شیر، بال و سرعقاب، گوش اسب و تاجی چون بال ماهی دارند با مردمان تنومند کمر بسته‌ی کلاه بلند رداپوش، شیران و گاوان و پلنگان و بز کوهی و تلفیق هنرمندانه و ماهرانه‌ همه‌ی این‌ها با آدمیان و خدایان و اساطیر و آمیختگی شگرفت آن‌ها با مهر و زردشت و اوستا نشان از اوج مهارت هنری و چیره دستی سازندگانشان دارد.

قداست بلند «اشی» مادر خدای باروری و زایش، حامی و نگاهبان زنان و دوشیزگان، سحر دست نیافتنی و رقص رمز آلود «ایزد سروش» و قرابت و خویشی نزدیک نشسته در چشم‌های خدای شهر «دوسوتیرکازی» از عجایب دیگر مفرغ‌های لرستان است.

آن‌چه هنوز در ابهام مانده است و همه تکاپوهای انجام گرفته نقاب از رخ وی برنگرفته است چونی و چرایی و چگونگی مفرغ‌های لرستان است که راز «سرخ» آن‌ها شاید در بطن «انارهای سرخ» پیرامون الهه اشی، پیدا شده در «سرخ دم» کوهدشت نهفته باشد.

آن‌چه در پی می‌آید، گزیده‌ای از نظرات محققانی است که سعی در کشف این راز داشته اند و نیز نشان معدودی از کتاب‌ها، مجلات، مقالات، گزارش‌ها، و بولتن های ترجمه نشده که در آن‌ها به نوعی از  مفرغ‌های لرستان حرفی به میان آمده است.

هـ.. فرانکفورت(H.francfort)

در سال ۱۹۵۴ پیشنهاد کرد که مفرغ‌های لرستان را باید به معنی خاص آن ها از دیگر مفرغ‌ها جدا کرد. بر این اساس سنجاق‌های سر پهن و انواع مفرغ‌های بین النهرین مشابه آن‌ها حذف می‌شوند و آن چه لرستانی باقی‌می‌ماند، به زعم او در زمان سلطه‌ی آریایی‌ها، پیش از دوران هخامنشی به وجود آمده است.

The Art and Architecture of  The Ancient orient. 207 FF

ف: آکرمانی(ph. Ackerman)

معتقد به مفرغ‌هایی با فرهنگ لرستانی خاص مربوط به زمان سلطه آریایی‌ها و پیش از دوران هخامنشی است ولی بین لرستان شرقی و لرستان غربی فرق می‌گذارد.

Archaeology & (1955) 26FF

گ.گوسن (G.Coossens)

اکثر مفرغ‌هایی که تاریخ گذاری آن‌ها دشوار است، مربوط به یک «فرهنگ لرستانی» خاص می‌داند و آن‌ها را از آثار به‌دست آمده از شوش، اور Ur و تلوه Telloh جدا می‌سازد.

G.Coossens, Bronzen uit loeristan(Brussel 1056)6.

آ. گدار(A.Godard)

به قدمت بسیار زیاد مفرغ ها اعتقاد دارد.

اما آن‌ها را اشیای وارداتی غارت شده و تقلید شده از کاسیت‌ها می‌داند. او مفرغ‌ها را از برنزهای واقعی لرستان جدا می‌سازد و به کاسیت‌ها که در سال ۱۱۶۸ پیش از میلاد به آن‌جا برگشته اند نسبت می‌دهد. وی در سال ۱۹۳۱ کاسیت‌ها را سازندگان مفرغ‌های لرستان دانسته است.

A.Godarad, l, Art de l Iran(1916)

Agodard, Bronzen uit loristan(Denhaag 1954)

ر.گیرشمن(R.chirshman):

مفرغ‌ها را به کیمری‌ها نسبت می‌دهد و همه این اشیای نوشته دار را که متعلق به هزاره‌ی اول قبل از میلاد می‌باشند، غنیمت‌های جنگی سربازان مزدور کیمری می‌شمارد.

R.Chirshman Pers 281 Iln 29.6.(1963)

آ. آمیه:(A.Amiet)

کلیه مفرغ‌های لرستان که در طول چند قرن از اواخر هزاره‌ی دوم قبل از میلاد ساخته شده‌اند باید از بابل و ایلام غارت شده باشند یا مشابه‌های دقیق این اشیا که دیگر رواج نداشتند به تقلید ساخته شده‌اند.

La Revue du Louverl(1963)

Bronzes du Luristean(Paris.1064)

Elam(1960)

آ.مورتگات:

مفرغ‌های جنوب غرب ایران باید متعلق به دوره‌‌هایی از هزاره‌ی سوم تا پایان هزاره‌ی اول قبل از میلاد باشند.

گزارش مجموعه هنری پروی(۱۹۳۱)

ل. سپه لیزر(L.Speleers)

مفرغ‌ها را ماترک چندین ملت می‌داند.

Contenau, Geneva 11(1933)

Transctions of Oriental geramic Society 1,42/43(1,44)

پتر کالمایر.(P.calmeyer)

شاید بتوان این‌گونه تصور کرد که ساکنان لرستان طی جنگ با همسایگان به غنایمی دست یافتند که کفاف زیاده خواهی آن‌ها را نداد تا بالاخره فلزکاران آن‌ها به مشابه سازی از آن اشیا پرداختند و ناگهان تولید مفرغ‌های بومی به تنوع و به مقدار زیاد فزونی یافت و  گورهایشان انباشته از این‌گونه ساخته‌های فلزی شد.

تر کالمایر. مفرغ‌های قبل از تاریخ‌گذاری لرستان و  کرمانشاه

پوتراس(potrats)

روشی را پیشنهاد می‌نماید تا بتوان مفرغ‌های لرستان را از مفرغ‌های غیرلرستانی تمیز داد. او دو گروه اشیا را در نظر می‌گیرد. یکی را اشیای بازسازی شده می‌نامد و دیگری را شکل‌های بیگانه قاچاقی می‌شمارد.

Iranica Antigua 3(1963)

هرتسفلد (E.Herfeld) و شفرز Schaeffer:

مفرغ‌های لرستان نمی‌توانند هزار سال قبل از  میلاد وجود داشته باشند.

Iran 108110. 165 FF: luristan Epochs 1400-1000 Schacffer

ل. واندنبرگ: (l. vandenBerghes):

وجود فرهنگ‌های کاملاً متمایز به‌وسیله ظروف سفالی و ابزار مفرغی از  نیمه‌ی اول هزاره‌ی پیش از میلاد تا هزاره‌ی اول پیش از  میلاد را در گورهای سنگی ما قبل تاریخ به طور قطع ثابت می‌کند.