عبدالعلی میرزانیا: آنگاه  که با گذشتن روز و شب های نخستین، آرام آرام طعم هجران دوست را می چشید با کدامین مویه باید به یاد یارو دیار خود دل، راتسلی می داد؟

او از عالمی می آمدکه پراز خسروانی های الهی بود از هر گوشه ترنم شاخه های طوبی را به گوش هوش می بلعید . او از عالم خسروانی های چنگ حضرت دوست، اینک کور سوئی از آن همه لحن ونغمه را به یاد داشت وهمین خاطرات برای او همه چیز بود و تبعید گاهش را گاه سبز و قابل تحمل می کرد.  aبانگ گردش های چرخ است این که خلق   می سرایند ش به تنبور و به حلق
در بهشت آن لحن ها بشنوده ایم             ما  همه  اجزای آدم  بوده ایم
و امروز من فرزند او هنوز تبعیدی سرای تاابد نفرینی....