چو ایران نباشد تن من مباد ---فه رشه کلمه ای لکی به معنای پرتو-درخشش
 

بر سر استخوانهای کریم خان زند لک چه آوردند؟

 

 

 

چه بر سر سرجان ملکم می‌نویسد: «استخوان کریم‌ خان را از قبر بیرون آورده به طهران برد و... در آستانه سرای سلطنت دفن کرد تا به خیال خود هر روز استخوان‌های دشمنان را پامال کرده باشد.»

 
«با مرگ کریم خان زند در سحرگاه سیزدهم صفر ۱۱۹۳ه.ق امرا و بزرگان زندیه در شیراز به نزاع و درگیری برخاستند و سرانجام وقتی زکی خان بر دیگر مدعیان پیروز شد و بر اوضاع تسلط یافت، جسد وکیل را بعد از سه روز که روی زمین مانده بود در یکی از حجرات عمارت کلاه فرنگی در باغ مجاور ارگ کریم‌خانی که بخشی از آن امروزه به نام باغ نظر یا موزه پارس شهرت دارد، به خاک سپردند.
 
منابع اولیه دوره زند به این مطلب اشاره دارند:
«بعد از آن که از آن امور فراغتی حاصل شد، زکی خان علما و فقهای فاضل را جمع آورده...

ادامه نوشته

گفتگو با اسد الله آزادبخت

 

چندی است جناب اسدالله آزادبخت سکاندار ریاست ارشاد کامیاران است . اسد از افرادی است که سخت پایبند به نگاهداشت فرهنگ مادری است. در شهری که کوچکترین خبر بر بنر و بیلبوردها ی بزرگ در گوشه و کنار شهر نقش می بندد اما رفتن اسد به دیار کامیاران ، با سکوت همراه بود و تنها خبرهای کوتاه معدود سایت ها منعکس کننده ی آن بود مدتها بود می خواتسیم در موردش بنگاریم اما شوربختانه مشکلات بلاگفا این اجازه را نداد اکنون گفتگوی(وت و وه ش) اسد با« سایت شاهو خبر »را فرصتی پنداشتیم تا یادی بکنیم از این همتبار ارجمندمان و  نقش برجسته اشان در فرهنگ و زبان مادری امان رابه خاطر بیاوریم

اسدالله آزادبخت

شاهو خبر:دلایل عدیده ایی برای تعطیلی انجمن ها وجود دارد، از جمله بها ندادن به هنر و هنرمند است و ازهمه مهم تر نبود اعتبارات کافی برای کار در این وادی.آشتی دادن هنرمندان با بی مهری هایی که به آنان در گذشته شده کاری سخت اما دست یافتنی است که امیدوارم به مشت آید.

به گزارش شاهو خبر، در غروب پاییزی کامیاران، میهمانان جشنواره منطقه شعر کوردی "پرژه" تک به تک یا گروهی به فرهنگسرای ارشاد می آمدند تا چند شب و روز را در این شهر شناخته شده و ناشناخته بگذرانند و در جشنواره ایی که بعد از سالها شاعران کورد را با هر سبک و قالبی و با هر نوع تفکر و اندیشه ایی به دور هم جمع می نمود شرکت نمایند. با ورود شاعران منتخب شهر کوهدشت و گروه موسیقی که از این شهر که در لرستان لهجه لکی را به خوبی از گزند روزگاران حفظ نموده اند، اتاق های مهمانسرای فرهنگسرا جنب و جوشی به خود گرفته بود و در این میان حضور شاعر لکی سرا "اسدالله آزادبخت" خود غنیمتی بود و نعمتی؛ چرا که وی هم موسیقی لکی ولری را می شناسد و هم سال های مدیدی است که در خدمت شعر لکی در لرستان بوده و اشعار وی از چنان استواری و موسیقی لبریز است که تو گویی بلوط های کوهپایه های اطراف کوهدشت را به ساز و آوازی میهمان است...، وحال روزگار چرخنده بعد از 3 سال دوباره اسدالله آزادبخت را به شهر کامیاران گسیل داشته و این بار نه در کسوت شاعری میهمان، که خود میزبان شده، ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهر را بر عهده دارد؛ گرچه انتخاب وی از سوی مدیرکل استان به عنوان رئیس ارشاد کامیاران مخالفت های زیادی را به دنبال داشت، اما برعکس نظر ودیدگاه مسئولین و سیاسیون، بیشتر هنرمندان از این انتخاب زیرکانه خرسندند، زیرا بالاخره کرسی ریاست اداره فرهنگ و ارشاد به کسی سپرده شد که خود از جنس هنر، فرهنگ و ارشاد است و می دانست "هنر برتر از گوهر آمد پدید" و می داند که "هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند" و خواهد دانست که " این شهر بدون هنرمندان، نویسندگان و دلسوختگان فرهنگی، برهوتی بیش نخواهد بود". برای آشنایی بیشتر با این فرهیخته دیار کوهدشت، گفت و گویی با وی انجام داده ایم که می آید:

شاهو خبر: "اسدالله آزادبخت" در دیار لکستان و لرستان، نامِ آشنایی است و چندین سال است که در کُردستان نیز رنگ و بوی شعر شما را مردمان این دیار حس می کنند، اما به مانند همه گفت و گوها تقاضا داریم خود را برای کاربران و خوانندگان ما معرفی نمایید؟

آزادبخت: درلابه لای درختان بلوط زاگرس و در سایه سار دیوارهای کاه گلی شهر کوهدشت به دنیا آمدم؛ درآن دوران اطراف شهر را درختان بلوط فراگرفته و کوهدشت به قدری کوچک بود که همه همدیگر را می شناختند، بدین گونه و در چنین فضایی بزرگ شدن را پابه پای کودکیم همراه شدم. پدرم از جمله هنرمندان شهر بود و الحان زیبا و نیکویی داشت؛ در آوان کودکی با موسیقی آشنا شدم و حس هنر مرا به وادی فرهنگ و هنر کشانید.

شاهو خبر: ظاهرا همراه تجربه و یادگیری هنر، با شروع جنگ تحمیلی تحصیل و تجربه را رها کرده و به دفاع از وطن برخاسته ای؟

آزادبخت: هنر روح را تلطیف کرده و انواع حس ها را در وجود زنده داشته، جلا بخشیده و مانند عارفی به پیش می کشد، از وادی هنر به صفای دفاع از وطن کشیده شدم و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شدم؛ در عملیات های فراوانی حضور داشتم و تجارب جنگی را نیز به خوبی هنر فرا گرفتم به گونه ایی که مفتخر شده و در عملیاتی برون مرزی شرکت داشتم؛

شاهو خبر: در طی مدتی که در جبهه های دفاع بر علیه بعثیون حضور داشتی قطعا زخم هایی برداشته ایی.

آزادبخت: از افتخاراتی که در دفاع از کیان اسلامی به دست آورده ام مجروحیت در 3 عملیات است و به جانبازی برای اسلام و میهن نائل شدم. هنوز شَکَر دفاع از ایران اسلامی را با مجروحیتم حس می کنم و به آن دلخوشم.

شاهو خبر: بعد از پایان جنگ تحمیلی آیا تحصیلات خود را ادامه دادی؟

آزادبخت: با پایان دفاع مقدس وارد تربیت معلم شده و در رشته مورد علاقه ام به تحصیل ادامه دادم، ادبیات را دوست داشتم و به آن عشق می ورزیدم، شعر را تجربه کرده و سرایش آن را الهامی آسمانی می دانستم و تا به امروز این الهام را به همراه دارم؛ سال ها در روستاهای دور و نزدیک آموختم و آموزش دادم و با مردمان دیارم زیستم که کنون را به گذشته پیوند داده و آینده را بسرایم.

شاهو خبر: در مدت حضورتان به عنوان معلم در روستاهای زاگرس، آیا کار علمی یا عملی نیز انجام دادید؟

آزادبخت: فرهنگ مجموعه ای از آداب و رسوم هر منطقه و ملتی است که از اخلاق گرفته تا علم را تحت تاثیر خود قرار می دهد، من نیز به فرهنگ عشق می ورزیدم و به تحقیق و تفحص درباره مسائل بومی، فرهنگ شناسی و فرهنگ شناختی، سرگذشت بزرگان منطقه و... پرداختم که ماحصل آن چندین مجموعه است که تاکنون به علت های مختلفی نتوانسته ام به طبع برسانم.

شاهو خبر: از همان ابتدای سرایش شعر در محافل شعری نام آشنایی برای دوستداران شعر لکی بوده اید، شعر را چگونه هنری یافتید؟

آزادبخت: شعر را برای مردمانم می سرودم و دوست داشتم که این سرایش را تقدیمشان دارم، به خصوص به زبان مادری شعر سرودن جهانی از درون را همراه چشمانت به چرخش در می آورد تا تجربه را دوچندان تجربه نمایی، رنگ ها را در کلمات بیابی و ریتم را به ساز کلمات بسپاری...؛برای مطرح شدن کارهایم زحمات فراوانی کشیدم، لذا در برنامه های مختلفی اعم از رادیو وتلویزیون، همایش و جشنواره ها و... به عنوان مفسر، محقق،شاعر و پژوهشگر حضور می یافتم و حاصل کارم را تقدیم می نمودم.

شاهو خبر: در جشنواره های شعر قطعا حضور فعالی داشته اید؟

آزادبخت: همان گونه که گفتم به شعر عشق می ورزیدم و با لهجه "لکی" شعر می سرودم، در جشنواره های زیادی شرکت جستم و مقام و منزلت فراوانی کسب نمودم و در واقع بر اساس همین هنر خدادادی مرهون محبت های مسئولین فرهنگ وارشادکردستان قرار گرفته و به خدمت در این نهاد مفتخر شدم.

شاهو خبر: آیا برای کار در عرصه فرهنگ و ارشاد و به خصوص خدمت در شهری چون کامیاران اهدافی از قبل داشته ایی؟

آزادبخت: شهر کامیاران برای من نوستالژی درونی است، زیرا اولین حضورم در عرصه شعر کردستان و شناخت بزرگان ادبیات و شعر کوردی از همین شهر و با جشنواره پرژه شروع شد، کامیاران دارای پتانسیل فرهنگی و ادبی است که اگر به آن بها داده شود در آتیه بزرگانی را به شعر و ادبیات امروز تقدیم خواهد نمود؛ در تمام سالیان تحقیقم سرچشمه ایی گمشده مرا به خود فرا می خواند که همیشه به سرابی ختم می شد، اما با حضور در کردستان این سرچشمه را یافتم و به حقیقت این گفته مقام معظم رهبری رسیدم که فرمودند"کردستان یک استان فرهنگی است".

شاهو خبر:این سرچشمه ایی که یافته اید تاثیرات خود را بروز داده است؟

آزادبخت: احساسم براین بود که اگر با ادبیات کردستان بیشتر آشنا شوم و ادیبان کُرد را بشناسم و در خدمت این دو طیف باشم می توانم داشته هایم را پربارتر نمایم، زیرا علاقه وافری به فرهنگ و هنر کردستان دارم و خویش را تافته ایی جدا می دانستم که به بافته خود رسیده ام.

شاهو خبر: اینک که رئیس اداره فرهنگ و ارشاد کامیاران هستید رابطه تان با هنرمندان و ادیبان این شهر چگونه است؟

آزادبخت: ارتباط صمیمی دیروز حال به گُل نشسته و روابط بسیار گرم و تنگاتنگی با همه هنرمندان از تمام طیف ها دارم، به دور از هرگونه تکلف با هنرمندان، شعرا و نویسندگان کار می کنم و ماحصل این ارتباطات بازگشایی انجمن های تابعه اداره ارشاد بعد از سال ها تعطیلی است، به گونه ایی که فرهنگسرای ارشاد دوباره رنگ هنر را به خود می بیند.

شاهو خبر: دلایل فراوانی باعث به تعطیلی کشاندن انجمن های شهر کامیاران شد، امیدواری که دوباره ارمغان همان تنگناها تعطیلی نباشد؟

آزادبخت:دلایل عدیده ایی برای تعطیلی انجمن ها وجود دارد، از جمله بها ندادن به هنر و هنرمند است و ازهمه مهم تر نبود اعتبارات کافی برای کار در این وادی. همچنین ظاهرا در شهر کامیاران مسئولین نهادها و ادارات کمترین رابطه را با این افراد دارند، درحالی که هنرمند باید در صدر نشیند و مورد دلجویی و موافقت قرار گیرد. آشتی دادن هنرمندان با بی مهری هایی که به آنان در گذشته شده کاری سخت اما دست یافتنی است که امیدوارم به مشت آید.

شاهو خبر: برای سروسامان دادن به وضع فرهنگ و هنر چه برنامه هایی در نظر دارید؟

آزادبخت: تا به حال چندین جلسه با اعضای انجمن های مختلف برگزار شده و مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامه ها و نگاه ویژه ایی برای کامیاران دارد، در صورت تامین شدن اعتبارات لازم ، همدلی و همکاری همه هنرمندان و نویسندگان شهر در آتیه نزدیک همایش ها، جشنواره ها و... استانی و منطقه ایی بسیاری را در کامیاران شاهد خواهیم بود.

شاهو خبر:آیا جشنواره خاصی در نظر دارید که برگزار شود؟

آزادبخت: در ابتدا سعی مجموعه اداره فرهنگ و ارشاد کامیاران بر این است که دومین جشنواره شعر کوردی"پرژه" را برگزار نماییم، جشنواره هایی در زمینه معرفی موسیقی محلی و بومی کامیاران برگزار خواهد شدو برنامه ریزی شده است که جشنواره عکس آیینی دوباره برگزار شده و نیز هر پیشنهادی که انجمن ها داشته باشند را به سرانجام برسانیم.

شاهو خبر: در پاسخ به پرسش پایانی بگویید که تاچه اندازه به مطالبات هنرمندان بها خواهید داد؟

آزادبخت: هنرمندان و نویسندگان مطالبات به حقی دارند که باید در خور شان و شخصیت این افراد برآورده گردد؛ بها دادن به آثار این عزیزان سرلوحه کارها و امور ماست و برای معرفی خود و اثرهایشان با تمام توان در خدمت آنان هستیم. امیدوارم صرفا تاثیرپذیر نباشیم و تاثیر گذاری را نیز تجربه نماییم.

شاهو خبر: با تشکر که وقت خود را در اختیار سایت تحلیلی خبری شاهو خبر نهادید.

گفت وگو: احمدفاتحی

 

راه‌اندازی دبیرخانه کنگره آیت‌الله آدینه‌وند در کوهدشت و قم


ایسنا:

رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کوهدشت‌ از راه‌اندازی دبیرخانه‌ی کنگره‌ی آیت‌الله آدینه‌وند در شهرهای کوهدشت و قم خبر داد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری ایسنا منطقه لرستان ،شاهین رضایی از راه‌اندازی دبیرخانه کنگره بزرگداشت آیت‌الله آدینه‌وند در شهرهای کوهدشت و قم خبر داد و گفت: در جریان سفر به قم و شرکت در نشست هماهنگی کنگره نکوداشت آیت‌الله آدینه‌وند که طی هفته جاری با حضور حجت‌الاسلام و المسلمین طهماسبی، امام جمعه کوهدشت، حجت‌الاسلام و المسلمین دانایی و کریمی از فعالان فرهنگی شهر مقدس قم در مؤسسه ملا‌کاظم کربلایی برگزار شد، قرار بر این شد که علاوه بر شهرستان کوهدشت، دبیرخانه کنگره بزرگداشت آیت‌الله آدینه‌وند در شهر مقدس قم نیز راه‌اندازی شود.

وی با اشاره به اجرای موفق دو کنگره «یاد خوبان» و «سیمای زهد» از آمادگی کامل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کوهدشت جهت اجرای موفق نکوداشت آیت‌الله آدینه‌وند خبر داد و گفت: آیت‌الله آدینه‌وند از نوادر علوم دینی بخصوص در زمینه علم صرف و نحو هستند که شاگردان بسیاری را تربیت کرده و تألیفات بسیاری نیز داشته است.

یادآور می‌شود، آیت‌الله آدینه‌وند از علمای برجسته حوزه علمیه است که در سال 1305 در منطقه زیر تنگ سیاب کوهدشت متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات اولیه، برای ادامه تحصیل به قم عزیمت کرد و توانست در کمترین زمان، خود را به‌عنوان یکی از چهره های درخشان حوزه مطرح نماید، بسیاری از روحانیان نام آشنای کشور از جمله آیت‌الله مؤمن و حجت‌الاسلام‌والمسلمین قرائتی از محضر ایشان کسب فیض نموده و در کلاس درس وی حضور داشته‌اند.

این روحانی برجسته دارای تألیفات بسیاری است که مهم‌ترین آن را می‌توان کتاب شش جلدی «ترکیب و تجزیه قرآن کریم» دانست که امروزه به‌عنوان اثری درخشان در این زمینه تدریس می‌شود.

پزشک آرمانخواه لکستانی

این نوشته برگرفته از نشریه ی سیمره است که در مورد یکی از افراد محبوب منطقه ی لکستان یعنی دکتر هوشنگ اعظمی بیرانوند است وی همه تلاش و کوشش خود را صرف خدمت به افراد تهیدست سرزمینش نمود و بیشتر بیماران را رایگان درمان می نمود و حتی پول دارو و غذایشان را نیز می پرداخت همسرش خانم فریده ی کمالوند خاطراتی را بنام پزشک آرمانخواه در یادمان وی نوشته است دکتر اعظمی در مبارزه با رژیم پهلوی به طرز نامعلومی ناپدید و تاکنون نیز خبری از وی در دست نیست   

  

 دکنر هوشنگ اعظمی لکستانی  

درمورد دکتر بیشتر بخوانید در این آدرس                                                       

 

 

شهرام شرفی: در دهه‌ی پنجاه، حکومت پهلوی به مطلق‌گرایی مطلق سیاسی دچار شده بود. شاه اعتماد به نفس سیاسی نداشت و تصمیمات تأثیرگذار ملوکانه توسط مشورت با عناصر نفع‌گرا مانند اشرف و دیگران گرفته می‌شد. دولت پهلوی دارای درآمدهای سرشار نفتی شده بود و دولت ماهیتی رانتیر و فراطبقاتی پیدا کرده بود و به حامی‌پروری از بالا مشغول بود. در محیط بین‌الملل نیز مبارزات سیاسی چپ‌گرایانه رونق تئوریکی و عملی داشتند. کشور ما نیز در این فضای هویت‌ساز بین‌الملل تاثیر پذیرفته بود. گروه‌های متعددی با تفکرات مختلف و از جمله با تفکرات چپ‌گرایانه تشکیل شد. همه به تغییر وضع سیاسی موجود فکر می‌کردند و در نهایت رهبری بلامنازع امام خمینی(ره) پذیرشی قاطع یافت. جوانان دانشگاهی دهه‌ی پنجاه علاقه‌ای رمانتیکی و عمل‌گرایانه به افکار شریعتی و تفکرات عمل‌گرایانه‌ی اسلامی و تفکرات چپ‌گرایانه‌ی انقلابی داشتند.

تئوری «موتورکوچک، موتوربزرگ» برای گروه‌هایی زیاد جذابیتی انکارناپذیر داشت. اجرای این تاکتیک انقلابی در آمریکای لاتین جواب داده بود. در این تاکتیک، جنگ انقلابی از روستا شروع می‌شد( موتور کوچک) و با راه‌یابی به شهرها توده‌های شهری را به موتوری بزرگ برای انقلاب تبدیل می‌نمود. در این تاکتیک، شرایط اقلیمی – فرهنگی ایران مورد توجه قرار نگرفت و در نهایت با شکست مواجه شد. دهه‌ی پنجاه، دهه‌ی رونق فزاینده انقلابی‌گری در بین مردم و نحبگان سیاسی غیر حاکم ایران بود.

در لرستان نیز افرادی فرازمانی و فرانسلی به آفرینش مدینه‌ی فاضله فکر می‌کردند. آرمان‌شهری که نوع‌گرایی و برابری و برادری، ارکان روابط اجتماعی آن باشد. هوشنگ اعظمی نیز با تبلیغ عملی به انسانیتی بزرگ می‌اندیشید و در عمل و حرفه بدان عمل می‌نمود. داستان انسان‌ساز ما از این‌جا با عمل نوع‌گرایانه‌ی پزشک بزرگِ ما شروع می‌شود.

پزشکِ آرمانشهر

دکتر اعظمی متعلق به نسل مکانی خویش نبود. او به مستمندان توجهی عملی و انسانی داشت چون به آرمان‌شهری معتقد بود که تضاد طبقاتی در آن وجود نداشته باشد. او به آگاهی‌سازی در عمل می‌پرداخت و آرمان‌شهر خود را با عمل نشان می‌داد. او پزشک منفعت‌گرا نبود. چون به انسانی دیگر و آفرینشی دیگر می‌اندیشید. انباشت ثروت مبنای نابرابری است و توزیع ناعادلانه‌ی آن در جامعه فقر و نابرابری در برخوردار بودن را به‌دنبال می‌آورد. پزشک متفکر ما با فقر مبارزه‌ی عملی می‌کرد. او علوم اجتماعی را خوب مطالعه کرده‌بود و فقط پزشک نبود. او مردم باوری را در عمل نشان می‌داد. مردمی که باید برابر باشند و از فقر و نابرابری به‌دور باشند. پس باید به این مردم کمک کرد. علم پزشکی برای پزشکِ ما ابزار بود نه هدف؛ ابزاری برای نیل به آرمان‌شهر انسانی.

دگرباشیِ پزشکِ ما

هوشنگ اعظمی می‌توانست علوم اجتماعی را نشناسد و به پول‌اندوزی بپردازد؛ اما او بسیاری و شاید اجتماعی را رایگان مداوا می‌نمود. او دگرباشی بود که انسان رایج و پزشک رایج را واقعی نمی‌دانست. هگل معتقد بود انسان بدون توجه به دیگر انسان‌ها انسانِ واقعی نیست. پزشک ماندگارِما به انسان ماندگار فکر می‌کرد و انسان واقعی را در عمل تعریف می‌کرد. او انسان رایج را که فقط در فکر خودش باشد غیر واقعی می‌دانست و انسان واقعی را در راه آرمان‌شهر می‌پنداشت. جرم پزشک بزرگ فقط این بود که فلسفه و علوم اجتماعی را در کنار پزشکی به‌خوبی فرا گرفته بود. اگر قهرمانِ ما فقط به شغل و حرفه فکر می‌کرد اکنون در بین ما بود و رفاه‌گرایی فردی را به‌دست آورده بود. تغییر وضع موجود سیاسی فقط  یک بُعد مسئله بود. پزشکِ ما به آفرینشِ  رفتاری یک فرهنگ جدید( تغییر رفتار غالب حرفه و شغل) می‌پرداخت. او اصالتی خانی داشت اما به طبقات پایین و ضعیف اجتماع خدمتی هدفمدارانه انجام می‌داد.هدف او برابری و انسانیت بود. همه‌ی انسان‌ها با هم برابر هستند. خان و رعیت، سرمایه‌دار و کارگر، پزشک و بیمار در«انسان بودن» با هم برابر هستند. پس چرا عده‌ای به انباشت ناعادلانه‌ی ثروت می‌پردازند؟ چرا ثروت به‌صورت نابرابر توزیع می‌شود؟ پزشکِ فرازمانی لرستان به مبارزه‌ی عملی با نابرابری طبقاتی انسان‌ستیزانه مشغول بود. او فقط به شعار و کتاب و نوشته معتقد نبود. پزشکِ ما به « تبلیغ عملی» معتقد بود. علوم طبیعی بدون علوم انسانی شاید به مدرنیسم برسند اما به انسان به معنای واقعی انسان شاید نرسند. به همین خاطر دکتر هوشنگ اعظمی هم علوم انسانی را می‌دانست هم علم پزشکی را. ترکیب این دو، همان سِنتز (ترکیب)  ایده‌آل برای انسان سازی واقعی بود.

بیمار و اسطوره

بیمار در رنج خود می‌پیچد. ناگهان پزشکِ آرمان‌شهرگرا بر بالینش می‌آید و با توانایی فوق‌العاده، با بیمار ارتباطی زبانی برقرار می‌کند. او بیمار را درک می‌کند و خود را با بیمار در درد شریک می‌داند. شاید بیمار نداند پزشک، فردی تحول‌خواه و متفکری متعهد است. شاید بیمار نداند به‌زودی پزشک عازم سفری برای مبارزه می‌شود. سفری که شاید پزشک را به اسطوره تبدیل نماید. گرچه در زمان زیستش نیز برای مردم اسطوره شده بود. بیمار اما با پزشکی متفاوت مواجهه است. پزشکی که مثل خودش است. پزشکی که خود را از جنس مردم می‌داند. اما می‌خواهد برای آرمان‌شهر مردم‌گرایانه‌اش به مبارزه با نظم سیاسی- اجتماعی پهلوی بپردازد. پزشک از فرهنگ شروع می‌کند و از خودش می‌آغازد که انسان بودن به چه معناست؟ او صبورانه به زبان بیمار گوش فرامی‌دهد. برای بیمار عجیب است که چرا دکتر ویزیت نمی‌گیرد. او نمی‌داند که دکتر به انسانی دیگر و دنیایی دیگر مبتنی بر برابری و برادری می‌اندیشد.به تدریج پزشک به الگویی اخلاقی تبدیل می‌شود. اما تغییر وضع موجود، دکتر را به طرحی عملی برای سفر وامی‌دارد.پزشک به سفر می‌رود و تبدیل به اسطوره‌ ای جاودان برای بیماران و انسان‌های متعهد می‌گردد و شاید اسطوره‌ای آگاهی بخش برای همه.

خیابانهایی بدون پزشک

اکنون سالیانی دراز از زندگی و زیست پزشک می‌گذرد. در این دنیای کالا شده و منفعت محور، شاید دلمان برای پزشک تنگ شده باشد. در خیابان‌های شهرمان می‌گردیم اما خیابانی با نام پزشکِ محبوبمان نمی‌بینیم. حتا کوچه‌ای نیز به نامش نیست. او از این نوع انسان رایج گریزان بود.انسانی که انسان‌گرا نباشد. آیا دکتر هوشنگ اعظمی انسانی واقعی نبود که امروز نامی از ایشان بر کوچه‌ها و خیابان‌ها نیست؟ مهم نیست. نسل‌ها از پدران خود داستانِ رویایی پزشکِ ما را می‌شنوند و به نسل بعد از خود منتقل می‌کنند.او بیماران خود را بدون چشم‌داشتی و فقط برای عشق به آفرینش انسان و عشق به خلقِ آرمان‌شهر مداوا می‌نمود. اما ما از نام‌گذاری کوچه‌ای به نامش گذشتیم. شاید در نگرش به تاریخ‌سازان هم گزینشی برخورد نماییم.

شورای محترم شهر خرم‌آباد پاسخ ما را بهتر می‌داند. تکرار  ناپذیری هر انسان یک قاعده است؛ اما می‌توان یک الگو داشت و متناسب با شرایط زمانی و مکانی به رفتارسازی الگووارانه پرداخت. در کشور و لرستان، روز پزشک با گرامی‌داشت ابوعلی سینا مصادف می‌باشد. اما آیا در دوران معاصر و در لرستان معاصر از پزشک سرزمینیِ ما برای پزشکان امروزیِ لرستان روایت رسمی شده است؟ ما پزشک نیستیم اما نوع دوستی و برابری خواهی  پزشکِ متعهدِ ما که مظلومانه به روایتی رسمی نرسیده است می‌تواند حق مطلب را ادا نماید. شاید در آرمان‌شهر اعظمی، ویزیت‌های کمر شِکن و هزینه‌های سنگین درمانی جایی نداشته باشند.شاید در آن‌جا درمان رایگان باشد. شاید آموزش رایگان باشد و شاید فقیری وجود نداشته باشد. شاید بیماری نباشد که به پزشک مراجعه نماید. شاید در این آرمان‌شهر، توزیع ثروت عادلانه باشد و نابرابری‌های بزرگ طبقاتی محو شوند. جامعه‌ای اخلاقی که همه با هم برابر هستند و انسان به معنای نوع‌گرایی تعریف شود.  پزشکِ ما گفت: « باید تمرین کنم، باید یاد بگیرم که چگونه به‌خاطر سعادت دیگران از سعادت خود بُگذرم.»

مصاحبه استاد حسنوند

مصاحبه ی استاد رضا حسنوند با نشریه ی لور(سال ۱۳۸۷)

با تو جه به اهمیت سخنان استاد در این پست بار دیگر پس از دو سال به این گفتگو نظری می افکنیم



 استاد رضا حسنوند (شوریده لرستانی) در گفتگو با لور:
 در صدا و سيما از زبان لكي به نحو احسن استفاده مي شود

دنياي مجازي فرصت و ميداني است براي تبادل انديشه ها آن هم خردمندانه و فرهنگ مدارانه. ولي بايد دانست كه توان كاربرد در همه يكسان نيست متاسفانه بيشتر ادبا و نويسندگان ما با رايانه و اينترنت و بيگانه اند زيرا توان استفاده ندارند و اين امر باعث خشكيدن بسياري از چشمه هاي ذوق است.
»» مردم ما «رضا حسنوند» را بیشتر از طریق حضورشان در برخی همایشها و بعضا رسانه هایی مثل تلویزیون دیده اند و از همین راه با شعر ایشان ارتباط برقرارکرده اند، آیا شما آثار چاپی به صورت کتاب هم دارید؟

» ابتدا صميمانه ترين درودها را تقديم عزيزان نشريه لور مي كنم كه در اين دنياي وانفسا در پي فرهنگ و بخردي هستند. و اما بنده هنوز خود را در حد بلوغ چاپ آثار شعري ام نميدانم زيرا وقت بسيار است و سند آبروي خود را به دست ديگران دادن كاري است سخت؟!

 

»» امروزه جوانان زیادی  نسبت به ادبیات بومی توجه نشان می دهند، البته در این وادی به دنبال نمونه های موفق و با تجربه هستند، گمان نمی کنید انتشار آثار کسی مثل شما بتواند کمکی به ایشان باشد؟

 » حقيقتا علت چاپ نشدن اشعار لكي ام را در پرسش اول خدمتتان عرض كردم. گرچه در مدت ربع قرن رنج و زخمت ادبيات لكي را هم از حيث موضوع و هم از حيث محتوا به سوي سرزمين اميد كشانده ام  و آن را صد در صد تغيير داده ام ولي باز براي چاپ زود است

 

»» ظاهرا یکی از مهمترین و قابل توجه ترین همکاری های شما، کمک تان به انتشار مجموعه «گلزار ادب لرستان» زنده یاد غضنفری امرایی باشد، از دیدگاه ویراستار این کتاب جایگاه آنرا در تاریخ ادبیات مردم لر چگونه ارزیابی می کنید؟

» بله، البته بنده كارهاي ديگري كرده ام مانند تصحيح و چاپ ديوان 600 صفحه اي  ميرزا شفيع مصدق، كتاب آرزوي وحشي در مورد  وحشي بافقي، ابتكار بديع دستاهنگهاي عروضي،  و صدها مقاله تخصصي و ... . اما در مورد كتاب گلزار ادب لرستان مرحوم غضنفري بايد گفت اين كتاب كشكول نابي از شعر شاعران لك زبان و است و در نوع خود كامل ولي نياز به تداوم دارد و اين نقيصه ابتري ربطي به عالم اين كتاب ندارد.

 

»» وقتی به گذشته ادبی و فرهنگی لرستان نگاه می کنیم همیشه و همه جا شاهد آثار «لک زبان» هستیم در حقیقت همه یا اکثر آثاری که در قرون ماضی تحت عنوان ادب لرستان به جا مانده به لکی است   آیا در ادبیات و فرهنگ امروزی لرستان هم این زبان این جایگاه خود را دارد؟

» زبان لكي با حضور قوي و پربار خود در كنار زبان لري  در استان لرستان مهمترين وسيله بيان احساسات زلال مردم اديب است ولي از آنجا كه تريبون در دست لرهاست  از نظر ديگران اين زبان هميشه در حاشيه است. اما زمان نشان ميدهد كه چه ميماند و چه نمي ماند. دليل بنده اين است كه آثار مكتوب لرها ي لرستان قابل قياس با آثار لك زبانان نيست و اين عبارت اثبات شيء است و نفي ماعدا نيست.

 

»»  ما در نشریه لور مقاله ای داشتیم (تحت عنوان باز تعریف لر با گذاری بر جغرافیای انسانی و فرهنگی لرستان) که نکته اصلی آن این بود که لرستان (تقریبا همه ی لرستان؛ در آن مقاله تصریح شده بود حداقل هشتاد درصد مردم لرستان فیلی) زبانی جز لکی نداشته است، اما دچار یک پروسه تغییر شده است، این جریان چقدر به شکوفایی ادبیات لکی ضربه زده است؟

» اولا صراحتا بگويم  كه تعصب دوستان لوري را در مورد قبيله و طايفه گرايي قوم لر قبول ندارم. زيرا چيزي نمانده كه در نشريه ي ولات نوشته شود كه  زبان حضرت آدم و خاتم لري بوده است!

اما در مورد عبارت پروسه تغير زبان بايد بگويم كه اين گونه نيست كه  گروهي بنشينند و با برنامه  زباني را تغيير بدهند  بلكه بايد دانست كه سير اجتماعي زبان بدين سان است كه زبان ها و لهجه هاي اقليت قرباني بزرگترها مي شوند و روزانه در دنيا شاهد از بين رفتن زبانها و لهجات بسياري هستيم. و اين تحليلها لازمه زبان هاست.

 

»» البته استاد توضیح بدهم نشریه ولات با ما همفکر است اما ولات و لور یکی نیستند، شاید این پرسش بنده خیلی صریح و رک باشد؛  آیا ادبیات لکی می تواند خود را از فشار مثلث کرمانشاه، خرم آباد و تهران رها کند و به پویایی و رونق بیش از پیش امیدوار بماند؟

» من نميدانم شما چگونه اين فشار را حس كرده ايد و به گفتار آورده ايد؟ زيرا اين عبارت بي معني است. هر زباني پويا باشد خود بخود در عرصه ميماند و بالنده پيش مي رود از آنجا كه كرمانشاهيان نيز لكند ما نه تنها گفتار اين مردم را باعث تقويت زبان خود مي دانيم بلكه چنين احساسي هم نداريم. ولي در مورد خرم آباد بايد گفت سالهاست لرها لري مي گويند و لك ها نيز لكي و هيچ مشكلي در ارتباطات اجتماعي ندارند و گرچه سالهاي سال لرهاي عزيز زبان ما را به چشم حقارت ميبيند ولي خوشبختانه امروزه چنين نيست. و در مورد تهران اگر منظورتان زبان فارسي باشد قطعا هيچ لهجه اي در ايران در برابر فارسي توان مقاومت ندارد تاچه برسد به زبان لكي! مثلث را به اين گونه اصلاح كنيد، مربع ،تهران  اهواز تبريز بغداد!

 

»» امروزه اغلب فعالان فرهنگی مثلا فیلمسازان لرستانی با معیار قرار دادن ارتباط میان منطقه و مرکز می کوشند آثاری به زبانهای لری خرم ابادی و بیشتر بروجردی و ملایری بسازند، چرا که به فارسی تهرانی نزدیک ترند، اما به نظر می رسد اگر معیار نه ارتباط ما با پایتخت که ارتباط ما با فرهنگ بومی و اصیل خودمان باشد لازم است چنین اثاری بیشتر لکی باشند در این باب نظر شما چیس؟  مخصوصا علاقمندیم از زبان شما انتقادی از بی توجهی و سکوت محض صدا و سیمای استان لرستان در زمینه «زبان و ادبیات لکی» بشنویم.

» اولا اگر فيلمسازان از زبان ملايري و بروجردي و...استفاده مي كنند دليل بر آن است كه خنده ناكي اين استفاده ابزاري از زبان لري بيشتر ملحوظ است تا ارتباط با تهراني ها و در ضمن بايد دانسته شود كه در كجاي فيلمهاي ايراني از لرها منطقا استفاده كرده اند؟ مگر نه آن است كه لرها در بيشتر فيلمها نقشهاي مضحك و بي فرهنگ و لنگ و لوك و غارتگر و... را دارند؟

و اگر روزي در فيلمي زبان لكي براي مخاطب قابل فهم نباشد عيب اين زبان نيست زيرا اگر اين مقوله پذيرفتني باشد پس از اين به بعد  هر زباني كه براي مخاطب  فهم نگردد ناقص است كه اين عبارت منطقي نيست. اما در مورد صدا و سيماي استان بايد بگويم كه اين رسانه ملي بايد بيشتر سعي در فرهنگ سوزي و فرهنگ سازي داشته باشد ، يعني با نشان ندادن رسوم ناپستد سعي در نشان دادن نقاط قوت داشته باشد كه ان شاالله سعي براين امر معطوف خواهند داشت.

 

»»  درباره ملا منوچهر کولیوند به طور اخص، و جایگاه شاعران لک زبان الشتری در تاریخ ادبیات لرستان به طور کلی بفرمائید

» ببينيد ملامنوچهر در زماني پا به عرصه نهاد كه فرصت تريبون داري وجود داشته  دوره قاجاريان دوره ظاهر شدن ادبا در عرصه بوده است و داريم كساني كه اگر روزي ديوانشان كه هنوز خطي است و پيش از منوچهر زيسته اند چاپ شود خيزشي در ادب لكي ايجاد خواهد كرد. ملاحقعلي و ميرزا حسين بنان ازين دسته اند كه خدمت شما عرض كردم. و ضمنا بايد گفت كه تاريخ ما به گونه اي خشن و نظامي بوده كه كمتر اديبي درآن توان جلوه داشته است. ولي باز همين افراد قابل احتساب در عرصه گذشته ادبيات ما خود نشانگر نبوغ مردم كل زبان است.

 

»» از جایگاه زبان و ادبیات لرستان در نهادهای مختلف ذی ربط از قبیل صدا و سیما، آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی و .. بفرمائید

» در صدا و سيما از زبان لكي به نحو احسن و اكمل استفاده مي شود ولي در دو نهاد ديگر بجز در مراسم شعر ،ديگر چيزي ديده نمي شود.

 

»» در چنین فضائی که به نظر می رسد فعالان ادبیات بومی ما از کمترین امکانات و هزینه ها بی بهره هستند، اینترنت و ارزانی آن چه کمکی به بالندگی فرهنگهای بومی می تواند بکند؟

» دنياي مجازي فرصت و ميداني است براي تبادل انديشه ها آن هم خردمندانه و فرهنگ مدارانه. ولي بايد دانست كه توان كاربرد در همه يكسان نيست متاسفانه بيشتر ادبا و نويسندگان ما با رايانه و اينترنت و بيگانه اند زيرا توان استفاده ندارند و اين امر باعث خشكيدن بسياري از چشمه هاي ذوق است.


 

یارمحمدخان

                              يارمحمدخان سردار بزرگ از قوم لك 

یار محمدخان زردلانی معروف به یار محمدخان کرمانشاهی سردار بزرگ مشروطه به حق و به واقع از اولین قیام گران ملی و مردمی است که در قبال ناملایمات جامعه ایران عصر مشروطیت، عصری که خود می زیسته، احساس تعهد و تعرض نمود.

 پیش از آن قیام گرایانی چون میرزا کوچک خان جنگلی، کلنل محمدتقی خان پسیان، رئیس علی دلوار و ... به نحوی حاکمیت و زندگانی معیشت، ساختار سیاسی و نظامی و مناسبات نظامی و اداری دوران خود متعرض گردند، یار محمدخان با قیام خویش چنان اراده نمود تا با اهداء جان خود در راه وطن از استقلال و کیان ایران دفاع نماید، در پیرامون بینش های عقیدتی و جهان بینی و تفکرات دینی و مذهبی سردار ار محمدخان باز گفتار این مطلب الزامی است، در این خصوص اردشیر کشاورز نویسنده و محقق بزرگ در خصوص زندگی نامه سردار یار محمدخان در کتاب گُردِکُرد چنین می نویسد: "یار محمدخان از دامان پاک مادری ایلیاتی از طایفه بالوندِلک و پدر صادق و زحمت کش و روستایی از طایفه لکِ زردلان با تربیتی عشیره ای و ایلی تحت تربیت و تعلیم جامعه درون خانوادگی سالمی در دهستان زردلان از توابع بخش هلیلان به دنیا آمد او با عقیده پاک به ارکان بنیادی دین ناب محمدی اسلام راستین الهی و اعتقاد به حقانیت را پویای شیعه، دوستدار آل علی(ع) و اهل بیت عصمت(سلام الله علیها) در دوران نوجوانی و جوانی راهرو و طریق مولایش علی(ع) و در کسوت پهلوانی و علاقه مند به ورزش باستانی و عامل به اعمال پوریای ولی و این روش را درتمامی مراحل حیات مادی و معنوی خویش چون چراغی فروزان فرا راه خود قرار داد، و با توسل به ولای عشق به مولا علی(ع) در معارک سخت و مهالک هولناک بدون بیم و هراس در صحنه های کارزار و میادین شور و شرف قیام گر و آغاز کننده تحرکاتی دلاورانه و مردمی می بود."

ادامه در:

وبلاگ هلیلان

باوه ل بی ناز کیش

Bawal  bi  naz kish

«باباهای فراموش شده ی لکستان»  

در گذشته ی سرزمین لکستان مردان بزرگی راهنما و راهبر اخلاقی اجتماعی مردمان این دیار بوده اند . این مردان بزرگ رکن اساسی اخلاق ،سرشت و خلق و خوی این مردم بوده اند با توجه به اینکه مردم لکستان ایرانیان اصیل و متمدن بوده اند در مواجهه با دین اسلام و فرهنگ عرب هم در تلاش برای حفظ فرهنگ ایرانی خود و هم برداشت درستی از دین اسلام برآمده اند که این فرهنگ پدری اشان را مورد هجمه قرار ندهد و از بین نبرد

ادامه نوشته

تنبور نواز آسمانی

 تنبور نواز آسمانی


پنجه رویا

برای ادامه کلیک کنید

http://lavanen.blogfa.com/page/tar.aspx

 
  BLOGFA.COM