هوره نجوای بشر در گلوی زمان
او از عالمی می آمدکه پراز
خسروانی های الهی بود از هر گوشه ترنم شاخه های طوبی را به گوش هوش می
بلعید . او از عالم خسروانی های چنگ حضرت دوست، اینک کور سوئی از آن همه
لحن ونغمه را به یاد داشت وهمین خاطرات برای او همه چیز بود و تبعید گاهش
را گاه سبز و قابل تحمل می کرد. aبانگ گردش های چرخ است این که خلق می
سرایند ش به تنبور و به حلق
در بهشت آن لحن ها بشنوده ایم ما همه اجزای آدم بوده ایم
و امروز من فرزند او هنوز تبعیدی سرای تاابد نفرینی خویشم و تنها مرده
ریگم از عهد پدر همان لحن ها و آواهای ماورایی چنگ طوبی می باشد.
لحن های که از آغاز خلقت بامن بوده اند ومن در این مجال کوتاه با
شما از آن آواها یکی را به بررسی و به تحلیل می نشینم .
هوره یا گورانی
بدرستی برکسی معنای «هوره» مشخص نیست هرکسی از ظن خویش
گفته ها ئی را بافته، اما سندی را که روشن کننده ی این فضای تاریک
باشد دردست نداریم. بنا داریم تا آنجا که توان دانسته هایمان اجازه دهد
دراین فرصت کوتاه بر آن باشیم، تا با مروری بر مقام
ها و هوره سرایانِ بنام و همچنین
با ریشه یابی دو نام این آوای کهن،
شما خواننده فرهیخته را با این
اولین آوای بشری آشنا کنیم .
در مناطق شرق آسیا از ژاپن گرفته تا معبد های پرشکوه چین وساکنان
بام دنیا هیما لیا ،که گوئی هماره دست بر پوست آسمان می کشند؛
ودر میان راهبان ریاضت کش تبت آواهای(مقدسی) شنیده می شود،
که البته از لحاظ محل سرایش در گلو،که از ته گلو می باشد،
وهمچنین نوع تحریرهای زده شده در این آواها، با هوره ی مردمان دامنه های زاگرس
نه بی شباهت بلکه گوئی یکی هستند.
اگر در شاهکارهای استاد بزرگ سینمای ژاپن «آکیروکروساوا » بیشتر دقت کنیم سروده های
سامورائی ها را آشنا خواهیم یافت. آنچنان که وقتی سامورا ئی خسته
و زخمی در نمایش های مقدس بازی می کند آوای آن سامورائی
خسته از بیداد را با آواهای مردمان دامنه های گرین و بیستون شبیه
می یابید ، در میان نغمه های مقدس ساکنان اصلی آمریکا ی شمالی
و جنوبی یعنی سرخپوستان، بازهم فرم این اولین آوای بشری به گوش
می رسد و باز آن ها نیز این آوا، را در رقص ها و نمایش های مقدس خود
اجرا می کنند. آن گونه که برخی از فرزانگان دانش زبان شناسی می گویند سر
چشمه ی تمام زبان های بشری در آغاز یکی بوده و تمام زبان های امروزی
شاخه هائی از آن زبان مادر می باشند، ما نیز با توجه به این نظریه می
توانیم با وجود همانندی های فراوانی که بین هوره ی ما وآواهای (مقدس)
دیگر سرزمین های صاحب تمدن وجود دارد. بگوئیم:
از آن زمان که هنوز دانش موسیقی در میان انسان ها در اولین گام های خود بود
وهنوز پای در راه رشد و اعتلای خود ننهاده بود. هوره اولین نغمه
ی به یادگار مانده از بشر است.
هوره
هوره آوازی است ساده کلام ها و تحریر ها همه از اعماق گلو بیرون
می آیند. درست ما نند آن زمان که ا نسان هنوزبه کارائی لب ها پی
نبرده بود و فقط آنچه درد و احساس داشت را از ته گلو بیان می کرد،
تعداد نت ها در این آوا بسیار کم ومحدودند و این خود نشان از اصا لت و
باستا نی بودن هوره است ، تحریر ها در هوره به آواهای می ماند که
در پیرامون خواننده است ما نند صدای کبک و زوزه ی درد ناک و پراز راز و
رمزِگرگ و همچنین نغمه ی هماره ی رودخانه که گوئی تا ابد محکوم
گریه کردن است.
پیش از آن که دو واژه «هوره و گورا نی» را بخواهیم کالبد شکافی کنیم
باید عرض کنم که: ما هیچ وقت قصد نداریم هوره را به یک
زمان معین از تاریخ ایران زمین و آوای مذهبی یک کیش الهی مشخص،
نسبت دهیم که با این کار هوره اصالت خود را به عنوان یک آوای بشری
و تاریخی از دست خواهد داد، هوره آوائی است که گذر زمان سالیان
فراوانی را بر خود دیده است. سالیانی به درازای عمر بشر ودر هر مکان
و زمان برای خود جایگاه منحصری داشته است. ما اگر هوره و گورانی را
دو کلمه اوستائی می دانیم برا ی این است که دانسته های مان تا آن زمان بیش نیست .
«هوره» را بعضی از پژوهشگران چون استاد محترم «فاروق صفی زاده» از کلمه ی
«اهوره» دانسته و آن را اصیل ترین موسیقی کردی می خواند(که صد البته
ایشان نگفته اند که هوره آوائی منحصرن کردی است بلکه گفته اند که
کردها نیز این آوای بشری را در توشه ی اندوخته های فرهنگی خود
دارند) این نظریه ی را در کتاب «پژوهشی درباره ی ترانه های کردی» آورده
اند، بعضی از دوستان نیز هوره را از «هوَر» به معنای خورشید گرفته اند، و
عده ای نیز اعتقاد دارند که روحانیان زرتشتی اوستا را به هنگام نیایش به
این گونه سروده اند ، آنچنان که امروز قاریان خوش الحان قرآن- این کتاب
آسمانی – را در لحن های مختلف قرائت می کنند، به گفته ایی دیگر چون
کسی از ایران باستان به دیار باقی می شتافت مغان برای آرامش روح
او اوستا را بر مزارش نجوا می کردند بنابر این نظریه هوره در ایران
باستان هم کار برد مذهبی داشته( چون اقوام فوق الذکر) هم کاربرد
سوک خوانی که امروز برای ما فقط کار برد سوک خوانیش بجا مانده
است وجالب این است که در آوای هوره، کمتر درگذشته گان را به
عنوان مرده می سرایند. بلکه کسی را می خوانند که گاه از او کمک و امداد
می خواهند و گاه از او می خواهند که از خواب گران خود برخیزد.
،امروزهوره کاربرد حماسی نیز پیدا کرده و این مدیون هوره سرایان بنام امروز ایران زمین است .
گورانی
«گورانی» که در زبان لکی به صورت گورونی تلفظ می شود، در مناطق کرد
نشین کاربرد معنای بیشتری دارد که کُردان هر گونه آواز را گورانی می
خوانند اما در مناطق لک نشین گورونی فقط به هوره اطلاق می شود،
کلمه گورانی را می توان به دو صورت تحلیل کرد که البته هر دو صورت
به یک نتیجه می رسند و آن نسبت آوا دانستن برای کلمه گورانی می باشد .
۱- کلمه گئِره یا گَر در زبان اوستایی به معنای آواز خواند ن و نیایش کردن
است که بی ربط با خود واژه هوره نمی باشد.
۲ اگر کلمه گورانی را به اسلوب دستور زبان لکی حلاجی کنیم باز به
کلمه گئره یا همان گَر خواهیم رسید ، در زبان لکی همواره (ب) در میان
کلمه به (واو) تبدیل می شود مانند (جبر- جور) (کبک-کوگ)
(تبر-تَوَر)و…………. ما با انجام این کار از کلمه گور به کلمه گبر
خواهیم رسید و همه به خوبی می دانیم که کلمه گبر هدیه ی اعراب
به ایرانیان بود وگبر چیزی نیست جز دگرگون شده ی کفر که اعراب به
ایرانیان نسبت می دادند و زرتشتیان را کافر می خواندند.
هوره نیز آوای بوبد که به زرتشتیان نسبت داده شد و گورانی نام گرفت (گبر + ان جمع+ یای نسبت)
بعد از حلاجی این دو کلمه ، بعضی از مقام های هوره و
تعدادی از هوره سرایان بنام را نیز به خدمت شما خواننده ی عزیز معرفی خواهم نمود:
برخی از مقام های هوره به نام هوره سرایی معروف نام گرفته است .
مانند علی نظرچر (چر، در زبان اوستایی و پهلوی به معنای آواز خواندن
آمده است )، عینعلی چر،
گونه ایی دیگر از مقام های هوره به نام مناطق مختلف کُرد و لک شهرت دارند.
مانند: ایلامی چر، دلفونی چر و یا طرهونی چر و الشتری چر ،
گونه ایی دیگر اشاره به کاری روز مره دارند مانند: شوو ( چوپان) چر، قاچاقچی چر،
از دیگر مقام های هوره می توان : بَنُیرَه چِر ، پاوه میری، سیاه چمانه، ساروخونی ، مور ، ژَن چِر ، سوار
چِر، دو دنگی، کوه چِر.، و چندتای دیگررا می توان نام برد.
در مناطق لک نشین اشعار هوره را «کلیمه» می خوانندکه بیشتر تک بیت
می باشند. «کلیمه» به معنای «کلام» است که البته کلام دارای یک وجه
مقدس در ادبیات لکی هم می باشد آن چنان که آن دسته از مردم لک
تبار که عقاید درویشی دارند و اهل حق می باشند شعر های مقدس
خود را «کلام» می نامند، ادبیات منظوم لکی به سه دسته تقسیم می
شود: ۱- لالا ئی ها ۲- بیت یا (چهل سرود) ۳- کلیمه یا ( مور)
«هوره چر»، هر مصراع را به دو پاره تقسیم می کند و در لابه لای هر پاره
کلماتی را به صورت بداهه می خواند که غالبن در مدح قهرمانی و
پهلوانی های فرد مورد نظر می باشند به این کلمات می شود. «لاچِر» یا «لاوش» نام داد.
در آخر لازم می دانم نام بر خی از هوره سرایان بنام کردستان و
کرمانشاه و ایلام و لرستان را برا ی آشنای بیشتر ذکر کنم .
علی نظر منو چهری که کمتر کسی است در تمام کردستان و کرمانشاه
و لرستان ، با نا علی نظرو نغمه های او آشنا نباشد این استاد بنام
متا سفانه در سن چهل و یک سالگی در اوج هنر نمائی بر اثرصانحه
تصادف در گذشت
داراخان ـ سید قلی کشاورز صاحب سبک و مورد احترام در کردستان ـ
سید علی اصغر کردستانی ـ ابراهیم حسینی ـ ایل خان ارکوازی ـ
یاسم یاسمی .
از هوره سرایان مناطق لک نشین می توان از استاد
عین علی تیموری صاحب سبک - عینعلی ـ خانمراد قنبری ـ دولت
مراد امیری ـ نور محمد جهان پور ـ علی پایار امیری و چند تن دیگرنام برد،
در پایان چند بیت از ابیاتی که در هوره کاربرد
فراوان دارند را با هم مرور می کنیم:
یَه چِه دردی بی بیه دُچارم لَش بِرد وَتالان سر کِرد وَبارم
باز این کدام درد است که دچارم شدو ذره ذره وجودم را به تاراج برد و سرم را بار گردنم کرد
لَه مِزارسو مَکنیان قوری مَسپاردن و گِل یه رستم طوری
در مزاراباد به دستان خاک رستم گونه ای را می سپاردندن
له مزارسو مکنیان زمین مسپاردن و گل رستم لال جبین
در مزارستان به آغوش خاک مسپردند رستم لاله جبینی را
بو وَ سرینم و کزُ و مور کزت بیترَه و سدر و کافور
به دیدارم بیا با سوز آوای هوره که صدایت از سدرو کافور برایم دلنواز تر است
اِ دلمه نسار خوَر موینونه هُیچ حور نِموینِی هر یخ بنونه
آه دلم هماره یخ بندان است هیچ آفتاب به خود نمی بیند
بیلا هر کی مای دیده اِ لا دَم مر وه بالاکت بال چیم آ کَم
بگذار چشم هایم به دیدار رهگذران بخوابد مگر تو بیایی و چشمان من به تماشا باز شوند