رنـجهـای مـن و فـرهـاد در بـیـسـتـون
رسانههای محلی کرمانشاه اعلام کردند امسال باز بزرگترین سفره هفت سین جهان، در کرمانشاه گسترانده میشود.
محمدحسین آزادبخت: این خبر باعث میشود تا به مخاطبان باورانده شود، مسئولین تدارکات ویژهای برای اهالی کرمانشاه و مهمانان نوروزی شان دیدهاند. مسئولین هر خوابی که دیدهاند خیر باشد اما عنوان بزرگترین سفرهی هفتسین جهان، برای من که طراح و سازندهی آن در سال گذشته بودهام، یادآور باز شدن زخمی است که توان و روان مرا میآزارد. هم اکنون نیز در سالگرد آن رنج میبرم. احساس میکنم زخمی که از آن رنج میبرم التیام نیافته است. مگر آن را با آنانی که باید بدانند در میان بگذارم. شاید همدردی آنانی که دسترنج مرا دیدهاند، مرهم زخمم شود و از اندهم بکاهد.
من محمد حسین آزادبخت، ماکت ساز، طراح و مجری بسیاری از ماکتها و موزههای مردمشناسی در کشور هستم. تا کنون ۹ موزه در استانهای لرستان، کرمانشاه و ایلام را مورد بهرهبرداری، قرار داده و سه موزهی دیگر را در دست مطالعه و پژوهش دارم. سهسال پیش برای ادارهکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه فضاهای داخلی و صحنههای موزه صنایع دستی و هنرهای سنتی واقع در دبیر اعظم کرمانشاه را طراحی و اجرا نمودم که تا کنون مطالباتم را به طور کامل دریافت نکردهام. سال گذشته با عقد قرارداد مجدد با میراث فرهنگی استان کرمانشاه تعهد نمودم سفرهی هفتسین بزرگی به مساحت یکهزار متر مربع با همهی جزئیات یکسفرهی سنتی ایرانی بسازم تا در دامنهی کوه بیستون برای بازدیدکنندگان از آثار باستانی، گسترده شود. برای اجرای این کار بزرگ در مدت ۲۶ روز یک تیم ورزیده ۲۲ نفره را به کار گرفتم و شبانهروز بدون وقفه مبادرت به تهیه، ساختن، اجرا و نصب سفرهی هفتسین نمودم. سربلند اما از پایفتاده آن کار بزرگ را به سرنجام رساندم. اما همواره به یادآوردن آن روزها و شبها تن رنجورم را میلرزاند.
نمیدانم چرا آن روزها و امروز هم احساس میکنم من و فرهاد هر دو در بیستون با هم رنجهای همسانی کشیدهایم. هر دو در پای کوه بیستون «رنج بیور»۱ ماندیم.
به روایت قصههای بومی به روزهای درد و رنج فرهاد گریزی میزنم تا حکایت خود را با آن همساز سازم. میگویند هزاران سال پیش که انگار کارها به همین روال به پیش میرفته است، حاکمان آن زمان با فرهاد عهد محالی بستند که اگر میخواهد به شیرین برسد، باید کوه بیستون را بشکافد و آب «نوژی وران»۲ را به این سو بیاورد. فرهاد که انتخاب دیگری نداشت به ناگزیر رنجهای بیشماری برای برداشتن کوه بیستون کشید تا این مانع را که بین او و شیرین بود بردارد. اما آنانی که فرهاد را مجبور کرده بودند صخرههای بیستون را بتراشد، دریافتند فرهاد با نیروی بیپایانی که از عشق طلبیده است، آن عهدنامهی محال را عملی میسازد. آنان ناجوانمرادنه عهدنامهی خود را شکستند و با دسیسههای پیرزنی بدنهاد، فرهاد را از کندن کوه باز داشتند. پیرزن در مقابل دریافت پاداشی سخیف با نیرنگ اهالی شهری در دامنهی بیستون را به آشوبی ساختگی واداشت و تا ولوله و فریاد سردهند تا مرگ دروغین شیرین را به فرهاد بباوراند.
هنگامی که فرهاد علت غوغا در شهر را از پیرزن جویا میشود، پبرزن با اندوهی ساختگی بانگ بر میآورد:
فرهای ژارکه رنج بیورت برد
سرت سلامت شیرین وفات کرد
معنی: فرهاد بینوا رنج بی بهره بردی؛ سرت سلامت شیرین وفات کرد.
پیام پیرزن تمام توان کوه کندن را از فرهاد گرفت. جهان بدون شیرین در مقابل چشمانش تلخ و تاریک گردید. آخرین کلنگ را بر فرق سر خود فروآورد و تراشیدن کوه بیستون نا تمام ماند.
هزاران سال است که بر زخمهای خراشیده سینه ستبر این صخرهها باد میورزد. برف و بوران هنوز خراشهای آن زخمها را التیام نبخشیدهاند. روایت آن رنجها از سینهای به سینهای دیگر نقل شده است. هماکنون سنگ کنده «فرهاد تراش» در بیستون بزرگترین سنگ تراشه جهان است که تا کنون توسط انسان حجاری شده است. این سنگ تراشه را در افسانهها و اسطورهها به فرهاد کوهکن نسبت میدهند. در کنار فرهاد تراش کتیبه داریوش بزرگترین سنگنگاره جهان بر سینهی بیستون نقش بسته است. این دو بزرگترین، بر بزرگترین دیواره صخرهای جهان حک شدهاند. در این مکان ۳ پدیدهی برتر جهان هزاران سال است گرد هم آمدهاند. من هم خواستم بزرگترین سفرهی هفتسین جهان را که بخشی از بزرگترین آیین جهانی نوروز است را برای ایام نوروز چندروز بر دامنهی بیستون بگسترانم.
بعد از اینکه طرح بزرگترین سفرهی هفتسین تصویب شد ۲۶ روز به عید مانده بود. چون نوشتن قرار داد در یک روال اداری طولانی میشد بر اساس توافقنامهای که به من ابلاغ شد، مدیرکل میراث فرهنگی و حتا جناب استاندار محترم مبلغ توافقی را تأیید کرده بودند. بدون دریافت پیشنپرداخت کارم را شروع کردم. قرار شد از هرجا که میتوانم پول قرض کنم، تا آنها بعد از انعقاد قرار داد رسمی به من پول برسانند. با تهیه هزینههای گزاف و سپردن چک همه مواد و مصالح مورد نیاز را تهیه کردم تا همه چیز دم دست باشد. چون قطعاتی که میبایست ساخته شوند، بسیار بزرگ بودند، سولهای در شهرک صنعتی کوهدشت تهیه کردیم تا اکیب سازنده ماکت در آنجا مستقر شوند و شبانهروز مشغول کار باشند. به خاطر سرمای زیاد کارها به سختی پیش میرفت. بخاریهای زیادی وصل کردیم تا محیط کارگاه قابل تحمل شود.
هر چه کارها پیش میرفت مسئولین میراث نمیتوانستند مبالغی را که قول داده بودند در اختیار من بگذارند ما تقریباً همهی مواد و مصالح را که شامل فوم فشرده، مواد رزین، پشم شیشه مخصوص مجسمه سازی، انواع رنگ و چسب، ابزار و وسایل مورد نیاز، مواد فایبر گلاس و برزنت و … را از تهران، اصفهان و کرج تهیه کرده بودیم. اکیبی از دانشجویان، تعدادی هنرمند هنرهای تجسمی و تکنسینهای فنی و تعدادی کارگر خدماتی و آشپز و راننده جمعاً به تعداد ۲۲ نفر در کارگاه به ساختن سفره هفت سین مشغول شدیم.
الگوی سفره هفتسین را بر اساس تابلوی معروفی به نام سفرهی هفت سین که در کاخ گلستان نگهداری میشود و متعلق به اواخر دوره قاجار میباشد انتخاب کردیم. طرح سفره با الگو از همان تابلو یک سفره قلم کار سفید رنگ با حاشیه گل و بوتههایی در متن به رنگهای سرخ آبی و نیلی طراحی شد. ابعاد این سفره میبایست ۴۰ متر در ۲۵ متر باشد. مساحت این سفره هزار متر مربع شد. برای تهیه سفره ۱۲۵۰ متر برزنت سفید مخصوص از اصفهان تهیه کردیم تا با دوختن عرضهای ۹۰ سانتی متری از آن سفره عظیم و یک پارچهای تهیه شود. طراحی و چاپ طرحهای قلم کار بر روی پارچه سفره مکافاتهایی داشت که آن را از سر گذراندیم.
برای چیدن اشیا بر روی سفره احتیاج به ظروف بزرگی داشتیم که میبایست تناسبی اشله شده[معیار، مقیاس] داشته باشند، میبایست ابعاد هر شی که بر روی سفره چیده میشود در طول و عرض و ارتفاع ۱۵ برابر بزرگتر شوند. ما میبایست ۶ کاسه و ۶ بشقاب برای جای انواع هفتسین و سایر متعلقات سفره را بسازیم. اگر قطر هر کاسه ۲۰ سانتیمتر و عمق آن ۸ سانتیمتر باشد، میبایست ما کاسههایی به قطر ۳۰۰ سانتی متر و به عمق ۱۲۰ سانتیمتر بسازیم. ساختن ۶ کاسه به این حجم کار راحتی نبود. درون هر کدام از این کاسه ها ۱۵ نفر می توانند در کنار هم بنشینند. ساختن این کاسه ها و بشقاب هایی که قطر آنها نیز ۳۰۰ سانتی متر و عمق آنها ۵۰ سانتی متر بود و یک کاسه بزرگ برای جای ماهی روی هم ۱۳ ظرف غول پیکر برای سفره از ترکیب شبکهی فولادی و رزین و فایبر گلاس و لایههای پشم و شیشه ساخته شد. این ظرفها با نظارت یکی از همکاران هنرمندمان در کارگاهی در تهران ساخته شدند و بعد از پرداخت و رنگآمیزی این ظرفهای غولپیکر با سه کامیون از تهران به بیستون حمل شدند. هشت نفر در طول ۲۰ روز به طور مداوم بر روی این ۱۳ کاسه و بشقاب کار کردند.
برای تهیه اقلام هفتسین که عبارت از سیب، سیر، سبزه، سماق، سنجد، سمنو و سکه بودند میبایست ماکت آنها را دانه به دانه میساختیم. برای ساختن کلیه احجام از یونولیت فشرده با دانه بندی ۳۰ استفاده کردیم. این یونولیت بسیار فشره و سخت است. کار برد آن برای مجسمهسازی و قالب گیری است. برای برش آن از اره برقی مخصوص چوب استفاده کردیم و در پرداخت نهایی با فرچههای فولادی و سمباده سیبها و انار های غول پیکری به قطر ۱۳۰ سانتی متر ساختیم. هر سیب توسط دو نفر جابهجا میشد. سطح این سطوح را با اپوکسی[مواد شیمایی با کاربرد مجسمهسازی] و لفافهی پشم و شیشه پوشاندیم تا سفت و سخت و ملامینه شوند. بعد با رنگآمیزی به رنگ سیبها و انارهای واقعی آنها را نقاشی کردیم. سیبها و انارها را در کاسههای بزرگ قرار دادیم تا روی سفره چیده شود. تعداد ۵ عدد سیر بزرگ با الیاف و پارچه و رنگ و چسب همانند سیرهای واقعی ساختیم و در کف یک بشقاب بزرگ قرار دادیم تا یکی از سینهای سفره شوند.
تهیه و ساختن سبزهی سفره یکی از عذابآورترین سازههای ما بود. ابتدا قرار بود از برش و تا زدن و رنگآمیزی ورقهای فولادی که در کنار هم چیده میشوند، سبزه سفره را بسازیم. اما بعد از هزینه گزاف آن طرح جواب نداد. بلافاصله طرح جدیدی را طراحی کردیم. سینی سبزه به خاطر تناسبی که میبایست داشته باشد، بزرگترین شیئ ما بود. ما باید فکر حمل و نقل آن را میکردیم. قطر سینی ۶ متر بود. اگر ارتفاع هر سبزه به طور متوسط ۲۰ سانتی متر باشد، بلندی سبزه ما ۳ متر میشد. ساختن چنین حجم عظیمی با مقطعی به مساحت حدود ۳۰ متر مربع و به ارتفاع ۳ متر که میبایست آن را جابجا کنیم کار بسیار دشواری بود. اما ما با طراحی و ساختن سینیای آهنی که تبدیل به چهار قسمت شده بود و اسکلتی استوانهای به قطر همان سینی که آن نیز به ۴ قاچ مساوی تقسیم شده بود، امکان ساختن سبزه برای سفره را فراهم کردیم. بر روی استوانه ایجاد شده تور ظریفی پیچیدیم و سطح تور را با ورقههای کارتن پلاست پوشاندیم. با الگو از سبزههایی که با چسباندن کنجد بر روی ظروف تهیه میکنند، صفحاتی از برگچههای مصنوعی را بر روی سطح استوانه نصب کردیم. روی این قاچهای استوانه را باز با همان برگچههای مصنوعی پوشاندیم. هر چهار قاچ استوانه وقتی درون سینی قرار میگرفتند، یک پارچه می شدند. به این طریق این سبزه با طراوت اما عذاب آور را ساختیم و توسط یک تریلی این مجموعه را از کوهدشت به بیستون حمل کردیم. مساحت سطوحی که ما بر روی آنها برای کل سبزه برگچههای مصنوعی نصب کردیم ۸۶ متر مربع بود.
برای تهیه سماق حدود ۲۰۰ کیلو توت خشک تهیه کردیم و به رنگ سماق رنگآمیزی نمودیم و در یکی از بشقابها ریختیم. تا روی سفره قرار گیرد.
ماکتهای تعداد ۱۰۰ عدد سنجد را که هر کدام به اندازه خربزه بزرگی بودند، با فوم فشرده همانند سنجدهای واقعی ساختیم و رنگآمیزی کردیم تا آنها نیز در بشقاب غولپیکری ریخته شوند و بر روی سفره قرار گیرند.
برای ساختن سمنو بیش از ۲۰۰ لیتر ملاس چغندر از کارخانه قند بیستون تهیه کردیم با افزودن مقدار بسیار زیادی پودر سنگ و مل معجونی همچون سمنو در کاسهای بزرگ ریختیم تا سین دیگری برای سفره شود.
برای ساختن سکهها تعداد ۸ سکه رایج انتخاب شد تا از پشت و روی آنها عکس گرفته شود. با توجه به ابعاد مورد نظر پهنا و قطر سکه ها ۱۵ برابر شد. آن عکسها برروی سطوحی چوبی که مناسب آنها ساخته شده بودند پرس شدند، این سکهها بر روی سفره قرار گرفتند تا یک قلم از متعلقات سفره را تشکیل دهند.
در سر سفره گذشته از اقلام هفتسین متعلقات دیگری نیز وجود داشت. همان گونه که همه سفرههای ایرانی دارند. بر روی سفرهی هفتسین قرآن و آیینه، شمعهای روشن، سنبله و گل، آجیل و انار، کاک و نان برنجی، ماهی و تخم مرغهای رنگی، نقل و شکلات و شیرینی چیده شده بود و پیرامون این سفره موانع متعدد چیده شده بود و از پرژکتورها در چهار سو به سفرهی هفت سین نور تابانده میشد.
برای ساختن ماکت قرآن بزرگ، زحمات بسیاری کشیده شد. ابعاد این ماکت به طول ۴۰۰ و عرض ۲۷۰ و قطر ۶۰ ساتنی متر بود. برای جلد ماکت قرآن از جلد و پشت جلد یک قرآن عکس گرفته شد، با طراحی کامپیوتری، ابعاد و اندازهی آن به میزانی که مورد نیاز بود با لایههای متعدد فوم روی هم چسبانده شد تا حجم مورد نظر ایجاد گردید. برای جلد های قرآن از چسباندن ورقههای متعدد کارتن پلاست ایجاد گردید. این ماکت آنقدر بزرگ بود که به دشواری توسط ۶ نفر جابهجا میشد. بعد از ساختن، این ماکت توسط یک کامیون از کوهد شت به بیستون حمل گردید.
توضیح در بارهی سایر اقلام حکایت را طولانی میکند اما هدف از این توضیحات درک ملموسی از کار بزرگی است که ما انجام دادهایم. همهی این کارها در نهایت دقت و صداقت، مستندسازی شده اند. ما مدعی هستیم تا کنون در ایران هیچکس ماکتی به این دقت و وفاداری به اصالت سفرههای ایرانی و اشله شده با ابعاد و اندازههای یکسان، انجام نداده است.
خاطر من از مسئولین طرف قراردادم از آن آزرده است که به عهد خود وفا نکردند و مرا با بسیاری از گرفتاریها رها کردند و به حال خود گذاشتند. مطالباتی که تعهد کرده بودند به من نپرداختند و با چهرهای دوگانه در سایتها و اخبار و بیلان کاری شان به بزرگترین سفرهی هفتسین جهان افتخار میکردند اما در مواجه با من برایم پروندهسازی کردند که آنها را فریب دادهام و مبلغ قرار دادم با آنان بسیار زیاد بوده است. متن قرار داد من در کمال اختیار توسط مدیرکل میراث، معاون توسعه میراث، مهندس ناظر میراث، امور قرار دادها و معاونت مالی امضا شده است. مبلغ کل قرار داد نه تنها در قرار داد بلکه در ابلاغیه اولیه توسط مدیرکل میراث و جناب آقای استاندار قید شده است.
هنگامی که سایتهای خبری مینوشتند سفرهی هفتسین، بیستون را متحول کرد مسئولین میراث فرهنگی به توصیه مقامات استانداری در پنهان ارزیابی کار مرا به کارشناس دادگستری سپرده بودند تا با ارزیابی او برآورد هزینهها را بررسی کنند. تا مبادا قیمتی گزاف گفته باشم. آنان که همچنان قصدی داشتند چرا در ابتدا و در هنگام اجرای کار اظهار نظر نکرده بودند؟ حالا که در پی ارزیابی بودند چرا ارزیابی کار مرا به یک کارشناس هنری ندادند؟ کارشناسی که برای ارزیابی فرستاده بودند، کارشناس لوازم خانگی و وسایل سمساری بود. در گفتوگو با کارشناس دادگستری پیبردم هیچاطلاعی از امور هنری ندارد. او نمیتواند کیفیت فرآوردههای هنری و تجسمی را تشخیص بدهد. او فقط قیمتها را با توجه به وزن و کیلو و حدس و گمان ارزیابی میکرد.
گرچه من بعد از نصب سفرهی هفتسین که قبل از تحویل سال تمام شد هیچ گونه مسئولیتی در قبال آن نداشتم اما شبهای سرد و بارانی را بدون امکانات رفاهی در چادری سوت و کور تا پایان تعطیلات نوروزی باقی ماندم و هزینههای زیادی تقبل کردم و به پاسبانی و نگهبانی از سفره هفتسین پرداختم. برای مقابله با بادهای بنیان کن بیستون بارها شیشه بزرگ آیینه را که میشکست عوض کردم.
مسئولین طرف قرارداد به راحتی حقم را به من ندادند برای حداقلی که برای من رقم زده بودند بارها مرا از کوهدشت به کرمانشاه کشاندند، روی هم ۲۲ بار رفتم و برگشتم که اگر هر رفت و برگشت را حساب کنم حدود ۱۱ هزار کیلومتر چیزی نزدیک به طول جادهی ابریشم به دنبال طلبم دویدم. آنان ۱۱ میلیون از قرار دادم را که تعهد کرده بودند، ندادند. خود را سزاوار نمیدانم از کاری که به سختی و به نحو احسن انجام دادم ضرر ببینم.
من هیچگاه آن کارشناس دادگستری را به خاطر آن که مولفههای خلاقهی هنری را نمیشناخت و به خاطر ۱۷۰ هزار تومان حق کارشناسیاش ارزیابی کار هنری را به یک کارشناس هنری واگذار نکرد نمیبخشم. او مزدش را بابت کاری که کارشناس آن نبود دریافت کرد. من دستمزد او را همانند ارزش پشمی میدانم که پیرزن فرهاد کش آن را بابت مزدش دریافت کرد. کسانی دیگر را نیز نمیبخشم مگر از من دلجویی کنند.
اما من مزدم را از مردم گرفتم. از اعضای آن خانوادهای که گفتند ما از شیراز فقط برای دیدن این سفره به کرمانشاه آمده ایم. من مزد خودم را از استاد دانشکده هنر کرج دریافت کردم وقتی دانشجویانش را فرستاد بود تا سفره هفت سین بیستون را از نزدیک ببینند. من مزد خودم را از هموطنانی گرفتم که با عنوان جمعیت ایرانیان مقیم انگلستان عکسهای بسیاری از سفرهی هفت سین بیستون را به نظرخواهی گذاشته بودند. من مزد خودم را از کسانی میگیرم طبق وعدههای مسئولین دوباره برای دیدن بزرگترین سفره هفتسین جهان میروند اما متاسفانه نمیتوانند آن را ببینند. من این موضوع را ۱۵ روز مانده به عید میگویم چون میدام آنانی که میخواستند مو را از لای ماست قرار داد من بیرون بکشند، آنقدر مسئول نبودهاند که آن سفره پر هزینه را خوب حفظ کنند تا دوباره از آن بهرهمند شوند. اگر هم حفظ کردهاند نمیتوانند در این ۱۵ روز آن را دوباره بر قرار کنند. در صورتی که پارسال من و گروه همراهم در مددت ۲۵ روز، طراحی، تهیه مواد، ساختن و نصب آن را به خوبی به سرانجام رساندیم. من مزدم را از شهرداری تهران گرفتم. وقتی چند روز پیش پرسان پرسان تلفن مرا از طریق اداره ارشاد لرستان یافته بودند تا سفره هفتسین بیستون را ببرم و در میدان آزادی تهران بگسترانم. من به آنها گفتم مالک سفرهی هفت سین نیستم و فرصت ساختن سفره مشابهای در این وقت کم ندارم. نمیدانم من که میگویم مزدم را از آنانی که قدر کار مرا فهمیدهاند گرفتهام، آیا باز از کسی طلبکارم؟
سفرهی هفتسینتان برقرار، نوروزتان پایدار!
پینویسها:
۱- رنجبیور: (وَر=بر، به معنی میوه)رنجبیور یعنی زحمتی که ثمری نداشته باشد.
۲- نوژیوران: منطقهای باستانی در پشت کوه بیستون که دارای چشمهای پر آب است.