دموکراسی باژگونه
هوشنگ آزادبخت: به زعم زعمای سیاسی و فرهنگی و به قضاوت تاریخ، تاکنون دموکراسی،کارآمدترین شیوهی ادارهی امور جوامع بشری بوده است! چرا که در آن سررشته و هدایت تمام کارها به دست مردم سپرده میشود و آنها میتوانند با استقبال و اعتمادی که به برگزیدگان هر جامعه روا میدارند، سرنوشت خویش را آزادانه رقم بزنند! برای همین است که جامعهشناسان و حقوقدانان جهانی، تاکنون موفق به ارائهی روشی بهتر برای جایگزینی آن نشدهاند اگر چه بعضاً انگ دیکتاتوری اکثریت را برایش تراشیدهاند، اما این نمیتواند از ارزشها و اثرات بیشماری که دموکراسی بر تمام شئونات هر جامعه برجای میگذارد، بکاهد و محسنات آن را خدشهدار سازد!
بیتردید اصلیترین رکن هر دموکراسی، انتخابات آزاد میباشد که کشور ما از عصر مشروطیت بدین سو، کماکان و جسته گریخته آن را بهکار گرفته است و به لطف و یمن انقلاب ۵۷، شتاب بیشتری به آن داده، وارد مرحلهی تازهای گردید، که برگزاری حدود سی انتخابات طی این مدت گویای این واقعیت است. با وجود این پس از گذشت سالها و کش و قوسهای فراوان، آخرین حلقهی مفقودهی انتخاباتها، انتخابات شوراها بود که با همت و اراده، و البته، اشتباه محرزِِ دولت هفتم کلید زده شد و تنها قانونی، که خاک غربت و بیتوجهی بر آن نشسته و به محاق رفته بود مجال بروز یافت و، با برگزاری آن، آخرین قطعهی پازل انتخاباتها تکمیل و گامی دیگر در مسیر سپردن هر چه بیشتر قدرت به دست مردم برداشته شد و چرخاندن چرخ امور شهری بدانان واگذارگردید؛ به واسطهی آن ملت توانست با اسم رمز دموکراسی سنگری دیگر را به سیطرهی خود درآورد و سند تحولی نو را به نام خود رقم زند. گرچه گذشت زمان ثابت کرد معایب این کار بر محاسناش کاملاً چربش دارد و ضعفهای آن به مرور آشکار گردید! ما به خیال اینکه صاحب دموکراسی و حق انتخاب آزاد شدهایم و رهآورد آن، شورای مردمی برآمده و شهرداران کاردان و دلسوز خواهد بود و زین پس زمام امور به دست خودمان خواهد افتاد، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدیم. گمان میکردیم منبعد تمام پلشتیها و گرفتاریهای گریبانگیر شهری، آنگونه که اعضای شورا در تبلیغات خود دمیده بودند، برطرف خواهد شد و مدینهی فاضلهی موعود، در آیندهای نه چندان دور به وقوع خواهد پیوست! چنان میپنداشتیم که جامهی رخوت و کسالت برای همیشه از قامت خمیدهی شهرمان رخت خواهد بست و در عوض ردای نشاط و شادی بر آن پوشیده خواهد شد!؟ خیال میکردیم پس از چرخهای فراوان که در چرخاب روزگار خوردهایم، اینبار نوبت آسودن در ساحل آرامش و آسایش است و سالها، رؤیای داشتنِ شهری آباد و سرپنجه، به واقعیتی ملموس بدل خواهد شد!؟ اما زهی خیال باطل! چرا که شوراها نه تنها پیامآور طراوت و آبادانی زیستگاهمان نبودند، بلکه جمود و خرابی را برایمان به ارمغان آوردند! مبشر شادی و خوشبختی و منادی خیر و برکت نشدند هیچ، مبادی اندوه و شوربختی و، نادی خمود و کاستی شدند!
چنانچه بخواهیم با دیدهی انصاف و مروت، فارغ از هر گونه قیل و قال و تعلق خاطر، بدون حب و بغض، کارنامهی شوراها از بدو تا حال را در شهرستان کوهدشت- جاهای دیگر مدنظر این مقال نیست- بر سبیل اعتدال و سنجش ترازوی عدالت این مردم بسنجیم، جدای از خدمات مقطعی و کوتاهی که گه گدار به انجام رساندهاند و صد البته، نباید منکر بعضی تلاشهایی که در زمینهی ایجاد فضاهای سبز ناکافی و اقدامات جسته گریختهای که صورت پذیرفته است، گردید! اکثر شعائر و مواعید آنها پوچ و بیحاصل بوده و از این بابت، دچار خسران و ادبار شدهایم! محصول چندین دوره شوراها، جز سرگشتگی و پریشانی بافت شهری، خیابانهای پرچاله چوله، کندهکاریهای پیدر پی و به حال خود رها شده، درختان خشکیده، یا در شُرف خشک شدن، جداول و آب راههای مالامال از کثافات، آت و آشغال ولو شده در جای جای شهر، و جولان موشها و گربهها در سطح و مجاورت آن! نخالههای گسترده در کوی و برزن، معابر و پیاده روهای آکنده از کالاهای کاسب کاران، آوارگی و دلهرهی دست فروشان، آوای مشئوم و آزاردهندهی دوره گردها که تمام محلات را به ستوه آوردهاند؟! صندلی لرزان شهرداران و سرپرستان منتصب و نداشتن امنیت و آرامش شغلی، اعمال نفوذ بر شهردار و کارمندان و واداشتن آنان به اطاعت و به انجام رساندن اوامر شخصی و سفارشات اعضای شورا تا آنجا که میبایست در مقابل بستگان و دوستان اعضا، تسلیم محض باشند و اوامر آنان را بدون چون و چرا به مرحلهی اجرا بگذارند! گستراندن سایه شمشیر عزل و نصب بر سر و روی اعضای شهرداری، بهکارگیری بالای یکصد نفر از افراد درجه یک و نزدیکان اعضای شوراهای شهر که موجبات نارضایتی هزاران نفر، بیکاری را که حقاً سزاورترینِ ورود، به شهرداری میباشند، به بار آورده است! مداخلهی بیجا در تصمیمات شهرداری و اتخاذ تدابیر نفوذی و احالهی نظرات خاص در شهرداری. نبود سلسله مراتب اداری و بهراه انداختن بازار هر کی به هر کی و، آشفتگی و بلبشوی حاکم در شهرداری، خالی کردن جیب شهروندان مفلوک از طریق بستن جریمههای سنگین، و ایضاً درآمدهای هنگفت شهرداری، که بدون حساب و کتاب، معلوم نیست سرانجام آن به کجا میرود و صرف چه چیزی میشود! عدم پرداخت به موقع و تعویقهای مکرر حقوق و دستمزد کارکنان و کارگران زحمتکش و …… در عوض آنچه ما فراوان دیدهایم، تبریک و تهنیت پارچه نوشتهها و نصب پلاکاردها و نوشتهجات بود که بارها بر عرض خیابانها و سینه تابلوها و صفحهی نشریات، نقش بستند و ریاست دورهای شورا را به شماها از طرق مختلف جار کشیدند. اما دریغ از ارائهی کارنامه واقعی خود. دریغ از یکبار صدق و صفا و آگاه ساختن مردم از کارکرد خویش! جناب آقای شورایی! مرحمت فرموده، پس از پایان خواب قیلوله، در خنکای عصرگاهان، با خود روی شخصیات، در محلات و کوچه پس کوچههای شهرت گشتی بزن، تا دست پخت خود و اسلاف خود را در گزینش شهرداران و صالحات و باقیات بر جای مانده نظری افکنده، تا صحت و سقم مدعیات اخیر برایتان عیان گردد! تا با انبوه فرسودگیهای موجود در گُله به گُلهی این شهر آگاه شوید! تا بوی آزاردهندهی تعفن پیچیده در جداول پر از گل و لای و فضای محلات بویناک، شامهات را بنوازد! تا با انبوه بیریختیها و نابسامانیهای گسترده آشنا شوید!
ما باید از یک نظر، بر بخت و اقبال خود ببالیم و بنازیم، زیرا که شهر ما در موقعیت جغرافیایی پرت و نقطهای کور واقع شده تا در مسیر آمد و شد کمتری قرار گیرد! باید سپاسگزار شانس خوب خود باشیم، بدان جهت که با داشتن زمینههای مساعد تاریخی و تفریحی، و مناظر زیبای طبیعی و دارا بودن قابلیتها و ظرفیتهای جذب و جلب جهانگردان و ایرانشناسان و فرهنگ دوستان به این دیار، با رخوت و ندانم کاری متولیان میراث فرهنگی برای بازدید از جلوههای چشم نواز موجود، مواجه گشتهایم، تا آوازهی شلختگی و بیسامانی شهرمان مکتوم بماند و قوارهی نامتوازن و خرابیهای دیدنی آن انگشت نمای خاص و عام نگردد! تا قواعد و چارچوب و اصول شهرسازی ما، مورد الگوبرداری دشمن واقع نشود و ترفندها و درایتهای بدیع ما، لو نرود و مورد بهرهبرداری دیگران قرار نگیرد! تا مورد مضحکه و تمسخر مسافرینی که به هر دلیل راهشان بدینجا کج میشود قرار نگیریم!
به نظر میرسد موجود عجیب الخلقهای که به یکباره، در نبودِ زمینههای شایستهی رشد و بالندگی، اللهبختگی و ناگهانی بر دامن این شهر نشست؟! نه از سلامت جسمانی و روانی کافی برخوردار بود و نه، اصول تربیتی قابلی را برایش در نظر گرفته بودند؟! چرا که نه تنها، ناف انتخابات شوراها (لاقل در شهر ما) در ساعت مناسبی بریده نشد! بلکه موجودی که خاستگاه آن نه برخاسته از بطن حزب و بر اساس برنامهای مدون و گذراندن سلسله مرابت حزبی و شناسایی قابلیتها و تواناییهای هر شخص و رشد پلکانی بود، بلکه نقش قومیت، طایفهبازی، عشیرهگرایی، باندبازی و نفوذ در ادارات و مدد جستن از مددجویان کمیته امداد در زایش آن، قابل کتمان نبود! و باز در این میان نیز، تحصیلات و تجربیات اعضای شورا، هیچگونه سنخیت و قرابتی با دانش شهرسازی و جغرافیای شهری نداشته و ندارد! اینگونه دموکراسی باژگونه که ما وارث آن شدهایم، هیچ گونه تناسبی با زیرساختها و الفبای دموکراسی نداشته! که جلوههای سست و شکستنی آن کاملاً آشکار است و در ایفای نقش خود ناتوان است، چرا که به قولی، تا زمانی تودهها به رشد سیاسی مطلوب نرسیده باشند، دموکراسی حکم سمی را دارد که بر پیکر اجتماع تزریق میگردد و بافتهای آن را مسموم میسازد و، عوامفریبی جایگزین آن میگردد. بنابراین موجودی که زائیدهی دموکراسی باری بههرجهت و بدون هر شباهتی به مدلهای رایج، پای به عرصهی وجود نهاده، عملکردش نامطلوب، ناپخته، بیدوام و نسنجیده خواهد بود و، نتیجهای جز پیچیدگی و بغرنجتر شدن اوضاع در برندارد! با وجود این، بسامد این همه هزینه و جار و جنجال و بگیر و ببند، چیزی جز اتلاف سرمایهها و منابع را در بر نداشته است و چه لطمات شدیدی که بر آن وارد نساخته است!؟
جنابان شورا! اصلیترین وظیفهی شما بلاشک انتخاب شهردار و نظارت بر اعمال و کارکرد آن است که متأسفانه کم نیستند قصوری که در این راستا مرتکب شدهاید! ای کاش! گزینش شهرداران با همان سبک و سیاق گذشته و بهدور از این همه گیر و دار، انجام میگرفت و شاهد تنشها و مجادلات کنونی نبودیم!؟ آنگونه که ماهاست این شهر، از داشتن شهردار محروم است و معلوم نیست چه وقت دلهای آقایان به هم نزدیک میگردد و بر سر ذوق و شوق خواهد آمد و سکان هدایت شهر را به کدامین عنصر ملعبهی دست و، مجری مکنونات حضرات سپرده خواهد شد؟!
قرار بود بر زلف پریشان این شهر دستی بکشید و تمام تلاش خود را مصروف مشکلات آن سازید، که نساختید؟! وعده دادید تمام ناهنجاریهای حاضر را با دستان معجزهگر خویش ریشهکن سازید و اقسام وسایل تفریحی و فرهنگی و ورزشی را ساز کنید، که نکردید؟! بنا بود با درایت خود زنگار کسالت را از سیمای شهرمان بزدایید و خرمی و نشاط را برایمان به ارمغان آورید، که نیاوردید؟! قرار بود هر آنچه مایهی آرامش و آسایش است را گرد آورده و فراهم سازید، که نساختید؟! درست است که تمام هم و غم شماها، صرف بروز اختلافات، کشمکشها و خودخواهیها گردید!؟ به فکر منافع مردم نبودید هیچ، شورا را سکوی پرتابی پنداشتید تا با آن، به سوی تسخیر مناصب بالاتر به پرواز درآیید! همگان آگاهند که نهال شورایی شماها، در زمینی شورهزار و نامرغوب کاشته شد و در پس سالهای بی آبی و وزش طوفانهای سهمگین افتراق و اختلاف، نه تنها میوهی آن ببار ننشست و کام این مردم را شیرین نکرد بلکه از چوب خشکیدهی آن، برای تبرها و تیشهها دسته شدید و زخمهای کاری بر پیکر ادارهی امور این شهر وارد ساختید و، تارکاش را آماج حملات پیاپی خود قرار دادید!
جنابان شورا! به یاد آورید آن شور و شوق، مردمی را که با حضوری معصومانه، زینت بخش صندوقهای رأی شدند تا داشتن زیستگاهی سرشار از پاکی و زیبایی را برای خود ترسیم سازند! بیندیشید که چگونه در صفای پرصراحت آن روز، عنان و اختیار اداره و عمران دیار خود را به شما سپردند، تا شکوه حضور را در چشماندازی بدیع برملا سازند!
عالیجنابان! در نظر آورید، جلال و جلادت مردمی را در آن هنگام که رنج و مرارت کشیدند و به گمان تغییر اوضاع از آرمان خود دست نکشیدند و بر نظر و اندیشهی شما مُهر اعتماد زدند! آیا این شرایط پاسخ اعتماد آنان است؟! آیا توانستید گامهایی جدی برای برطرف ساختن عوارض فراراه و توسعه و آبادانی شهر شان بردارید؟! آیا در گشودن صدها گره از مشکلات این مردم موفق بودهاید؟! بیگمان پاسخ همهی این سؤالات را میسپاریم به وجدانهای بیدار این مردم و قضاوت تاریخ و نسلهای آینده!
آقایان محترم لطف فرموده! از برج عاج منیتها و مَن و مَن کردنها فرود آیید و فردا روز، دگر بار ستبر سینهها را سپر نسازید و سودای پوشیدن خرقهی شورایی را از سر خود بهدر کنید. عنایت فرموده! شولای خود را از رخت آویز این مردم بردارید و در جاهایی که باید باشید و، در خور و سزاوار آنید، بیاویزید! اگر قصد خدمت دارید بروید آنجایی که خورند و لایق آنید؟!
بگذارید امور بر مدار عقلانیت و حقانیت بچرخد و کارها به دست کاردان سپرده شوند و بیش از نمک، بر رخم و زیل این مردم نپاشید، که میسزد از آیندهای سرشار از آرامش و اطمینان و مکانی لبریز از عشق، محبت و انسانیت و صمیمیت برخوردار باشند!