زبان سیوندی
وجه تسمیه سیوند :
ابتدا بهتر است در باره ی وند صحبت کنیم که خود یک پسوند و به معنای دارنده ی ... می باشد. علاوه بر این وند پسوند نام برخی کوه ها مانند: الوند، دماوند، اَسَوَند و ریوند می باشد
آیا سیوند نیز همتبار وندهای لک است چون طایفه های ایتیوند-گراوند-بیژنوند-هوزمانوند-جلالوند-کاکاوند-آدینه وند-حسنوند-بیرانوند-کولیوندو...(تاویر)
جغرافیای تاریخی سیوند :
سیوند که امروزه چون نگینی بر دامنه زاگرس می درخشد در طول جغرافیاییْ52درجه و عرض جغرافیایی ً4/30 درجه در 75 کیلومتری شمال شیراز و در شمالی ترین نقطة شهرستان مرودشت در مسیر تخت جمشید به پاسارگاد واقع شده است. بنابر آثار به جامانده مکان فعلی روستا سومین جایی است که مردم سیوند در آن سکنی گزیده اند و پیش از آن در دو مکان دیگر ابتدا در محلی که امروزه به سیوند خرابه معروف است و سپس در محلی که امروزه به ده کهنه معروف است ساکن بوده اند، که ما ذیلاً به ترتیب مدت سکونت در هر محل را می آوریم.
زبان مردم سیوند :
زبان مردم سیوند از گویش های ایرانی گروه شمالغربی است در حالی که فارس در جنوب غرب ایران واقع شده است.
حتی لهجه فارسی سیوندی ها با لهجه ی اهالی نزدیک ترین روستاها به سیوند کاملاً متفاوت و متمایز است.
شباهت گویش سیوندی به برخی زبان های غیر زنده از جمله مادی، سکایی غربی، پهلوی اشکانی که همه متعلق به شمال و شمال غربی ایران بزرگ هستند. به نظر می رسد که بازیابی هویت قومی سیوندکاری بسیار مشکل است و باید در غرب ایران از کردستان تا لرستان به دنبال این هویت گشت. از نظر نژادی هم بنابراین باید گفت سیوندی ها فارسی نیستند بلکه از زیر شاخه های کرد یا لک می باشند و در ضمن عشایر بوده اند نه روستایی یا شهری. چنانکه در دوره صفوی در سپاه صفوی کار نظامی می کرده اند و وجود سنگ قبرهای مربوط به سیوندی ها در جوار امامزاده عقیل که عنوان قائد دارند شاهد این مدعاست زیرا قائد یک منصب نظامی است.
سر سلامتی :
هر سال پیش از عید نوروز یعنی 29 اسفند کسانی که در آن سال کسی را از دست داده بودند در خانه های خود می ماندند و مردم در فاصله زمانی صبح تا پاسی از شب به خانه های عزا دار می رفتند و با آنها ابراز همدردی می کردند. در 20 سال اخیر قرار بر این شد که کسی در خانه نماند و از هر خانوادة عزا دار یک نفر به عنوان نماینده در مسجد بایستد و مردم برای عرض تسلیت به مسجد بروند. علاوه بر این در روز تاسوعا هم این کار صورت می گیرد(یعنی یک بار در سال شمسی و یک بار در سال قمری).
عروسی(عیش) :
عروسی فقط در منازل بر گزار می شد و ساز و نقاره می زدند. عروسی 2 شبانه روز بود. شب اول حنابندان و شب دوم شب عروسی.
در خانه ی داماد و در خانه عروس به طور جداگانه عروسی بود. زنها دایره می زدند و شربا می خواندند که ریتم آن بود. مردها فقط شباش شباش می کردند. در مراسم ساز و نقاره مردها ترکه بازی می کردند که در واقع نوعی بازی رزمی و جنگ شمشیر و نیزه است ( ترکه = شمشیر ، پایه = نیزه ). برای ترکه بازی لباس خاصی می پوشیدند و ساق پاهای خود را با پابند می بستند.
حنا را خانواده عروس درست می کردند و شبانه در کوچه ها ی روستا، شادی کنان و دست زنان به خانه ی داماد می بردند. هنگامی که از خانه ی عروس به خانه ی داماد می رفتند سعی می شد چیزی را از خانواده ی عروس کش بروند و بعد آن را به مادر داماد می دادند و مادر داماد نیز آن را در مقابل مبلغی به خانواده ی عروس پس می داد. البته قبل از عروسی مراسم خواستگاری و بله بران انجام می شد.
صحبت کردن درباره ی سنت ها، بازیها، ضرب المثل ها و چیستان ها خود احتیاج به مقاله ای مفصل دارد.
فریاد زدن :وانگ«سیوندی»وانگ «پهلوی»=وانگ لکی
برف:ورف«سیوندی»ورف«پهلوی»=وه ر لکی
بهار:واهار«سیوندی»واهار«پهلوی»=وهار لکی
بره:وره«سیوندی»ورک«پهلوی»=ورک لکی
فروختن«فارسی نو» فروختن«پهلوی» روتن«سیوندی»=فروتن لک
بودم :بیام/biyam=بیم لکی بودیم :بیمه/bime=بیمن لکی
بودی :بییbiyey/=بین لکی بودید :بیکه/biyeyke=بینون لکی
بود :بی/bi=بی لکی بودند :بینهbine/=بینه لکی
|
بمیرم:گئآنم برشو/gaanembarshoo=گیانم بچو لکی |
|
بمیر:گئانت برشو/gaanetbarshoo=گیانت بچو لکی |
|
بمیرد:گئآنش برشو/gaaneshbarshoo=گیانی بچوه ر لکی |
|
بمیریم:گئآنمابرشو/gaanemabarshoo=گیانمان بچوه ر لکی |
|
بمیرید:گئآنتابرشو/gaanetabarshoo=گیانتان بچوه ر لکی |
|
بمیرند:گئآنشابرشو/gaaneshabarshoo=گیانان بچوه ر لکی |
|
می خواهم بدانم:مآم/مگام بزانی:maam/megam bezani=مه م بزانم | ||||||
|
می خواهی بدانی:مآت/مگات بزانی:maat/megat bezani=مه ت بزانی | ||||||
|
می خواهد بداند:مآش/مگاش بزانه:mash/megash bezane=مه تی بزانه | ||||||
|
می خواهیم بدانیم:مآما/مگاما بزانیمه:maama/megama bezanime=مه مان بزانیم | ||||||
|
میخواهید بدانید:مآتا/مگاتا بزانیکه: maata/megata bezanike=مه تان بزانینون | ||||||
|
میخواهند بدانند:مآشا/مگاشا بزانونه:maasha/megasha bezanoone=مه یون بزانن
بگویم:بئاشی/bwashi=بوشم بگو:بئاش/bwash=بوش بگوید:بئاشه/bwashe=بوشه بگوییم:بئاشیمه/bwashime=بوشیمه بگویید:بئاشیکه:bwashike=بوشینون بگویند:بئاشونه/bwashoone=بوشن افتادن کت:kat =کت لکی بوکو:bookoo(بیفتد) =بکوی گرفتن = گرتش:gortesh =گرتن لکی بوگوره:bogore=بگری لکی (سوم شخص)deshman_esh da یا deshman deyesh (فحش داد)= دوشمین دای لکی منبع :زووآنی سیوندی |