استان لکستان /چو ایران نباشد تن من مباد
میرسلیم خدایگان / میرملاس نیوز :
چو ایران نباشد تن من مباد / بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد
در پرونده ای که زیر عنوان”استان لکستان” گشوده ایم، عده ای سهوا و عمدا سعی در انحراف این بحث فرهنگی و رسیدن به اهداف پنهان خود دارند. این افراد سعی می کنند با زدن برچسب تجزیه طلبی به این بحث، بنده و سایت وزین میرملاس را تخریب کنند.پیداست که این افراد فقط خود را خراب می کنند چون کسی که داعیه ی روشنفکری دارد ،باید تفاوت بین “درخواست برای تشکیل یک استان با حفظ تمامیت ارضی کشور” و” تجزیه طلبی” را بداند و اگر کسی این تفاوت را نادیده بگیرد ، غرضی در پشت انکارش نهفته است. ما با حسن نیت بنا را بر این می گذاریم که “نمی دانند”. خدمت این عزیزان عرض کنم که تجزیه طلبی یعنی سعی در جدا کردن بخشی از سرزمین و اعلام استقلال آن یا انضمام آن به سرزمینی دیگر. درخواست تشکیل یک استان جدید در داخل مرزهای سرزمینی و با حفظ تمامیت ارضی کشور هیچ ارجاعی به تجزیه طلبی ندارد.
بنده مدافع تشکیل یک استان جدید نیستم چون فرهنگ بومی ما که شامل مردمان لر و لک می شود چنان در هم تنیده و ممزوج است که جدا کردن آن عملا ناممکن بوده و کاری عبث به نظر می رسد.به علاوه تشکیل چنین استانی به بزرگ تر شدن دولت می انجامد که خود مشکلات و مصائب تازه ای را در پی خواهد داشت.علاوه بر آن موانع ساختاری و اقلیمی در این راه وجود دارد. برای تشکیل یک استان جدید نیاز به زیرساخت های بسیاری است از جمله زیرساخت های اقتصادی، عمرانی ،ارتباطی و حمل و نقل ،که در حال حاضر مناطق لک نشین فاقد این زیر ساختها هستند.
در عین حال درخواست برای تشکیل استانی جدید با حفظ تمامیت ارضی کشور یک حق قانونی و شهروندی است. آیا باید تشکیل استان البرز،قم ودیگر استانهایی که طی یک دهه ی گذشته شکل گرفته اند را تجزیه طلبانه بدانیم ؟ آیا در خواست مردم و نمایندگان محترم بروجرد برای تشکیل استان زاگرس تجزیه طلبی است؟ حفظ و پاسداری یک فرهنگ بومی در چارچوب تقسیمات ملی نه تنها تجزیه طلبی نیست بلکه به حفظ وحدت و انسجام و غنای فرهنگی ملی کمک خواهد کرد.فرهنگ ملی ما مجموعه ای از فرهنگ های غنی محلی است و برای انسجام بیشتر و افزودن بر این غنا، حفظ و اشاعه ی فرهنگ های بومی کوچکتر یک ضرورت تاریخی و اجتماعی است. احمد گل محمدی در کتاب”جهانی شدن، فرهنگ، هویت”* می نویسد:”فرایند جهانی شدن به واسطه ی عوامل و ساز و کارهایی، نوعی بحران هویت و معنا در جوامع مختلف جهان پدید می آورد.بنابراین افراد و اقشار گوناگون برای حل این بحران به روش ها و راهکارهایی متوسل می شوند که خاص گرایی فرهنگی یکی از آنهاست”. او در این کتاب پژوهشی با بررسی و نقل نظرات اندیشمندان حوزه ی علوم انسانی از گیدنز گرفته تا سمیر امین به تبیین این بحران هویت و معنا پرداخته است.در جایی دیگر می گوید: “نظریه پردازان دیگر هم از تداوم و تشدید نابرابری در دهه های اخیر سخن می گویند. اسکیلر، نظریه پرداز نومارکسیست از جایگاه فرودست توده ها در حوزه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نظام جهانی سرمایه داری بحث می کند.کی برنا معتقد است فرایند جهانی شدن گرچه ارتباط میان انسان های بسیار دور از هم را فراهم می کند،از این واقعیت پرده بر می دارد که جهان کنونی نابرابر است.تاملینسن نیز تحولات جهانی دهه های پایانی سده ی بیستم را دربرگیرنده ی برندگان و بازندگان، باز تولیدکننده ی انواع مشابه سلطه و تابعیت و نابرابری در توزیع کالاها و خدمات فرهنگی می داند.” او در این کتاب معتقد است که تعیین هویت فرهنگی برای افراد یک نیاز روانی است . با عنایت به مباحثی که در بالا آمد می توانیم ببینیم که این یکپارچه سازی فرهنگی مرکز محور که دنیای سرمایه داری با محوریت غرب سعی در ایجاد آن دارد ، هویت فرهنگی بومی ما را هم در بر گرفته و به درون خانه هایمان رسیده است. ما در خانه با فرزندانمان فارسی صحبت می کنیم و آنها را به کلاس های یادگیری زبان انگلیسی می فرستیم. افرادی را می شناسم که با فرزندشان در محیط خانواده با زبان لکی صحبت می کردند ،اما فرزندان، پس از ورود به محیط های آموزشی خود را همرنگ دیگر کودکان کرده و از آن پس حتی در محیط خانه هم با زبان فارسی صحبت می کنند.این واقعیت ها ما را به این پیش بینی سوق می دهند که زبان و فرهنگ شفاهی بومی ما در معرض یک تهدید جدی است. دغدغه ی ما اینست که به قدر توان و استعدادخود از نابودی هویت و فرهنگ غنی بومی جلوگیری نماییم. اما نمی دانم دغدغه ی فرزندم چه خواهد بود!
این پرونده به یاری خداوند متعال و لطف و مشارکت شما عزیزان همچنان باز است . در این مقطع با توجه به بازخورد وسیع این مبحث در بین عموم مردم -که این بازخورد در تعداد بازدیدها و تعداد مقالات و نظرات(کامنت ها) به وضوح روشن است- وظیفه ی خود می دانیم که از همه ی شما عزیزان که در این بحث شرکت نموده اید تشکر و قدردانی به عمل آوریم. با توجه به مجموع نظرات و بازخوردها ، به نظر می رسد که صدا و سیمای مرکز لرستان می تواند با اختصاص روزانه دو الی سه ساعت به پخش برنامه به زبان لکی در ساعتی معین بپردازد تا نیاز روانی لک زبانان بیشتر برآورده شده و در بازیابی و احساس تعلق به هویت خود آرامش بیشتری کسب نمایند. این زمان می تواند به سریالها و فیلم های داستانی پرمایه به زبان لکی و برنامه های کارشناسی و معرفی آداب و رسوم و فرهنگ لک زبانان اختصاص یابد. اما مهمترین کاری که به نخبگان و صاحب نظرانی که دغدغه ی حفظ و ثبت و ضبط فرهنگ بومی را دارند مربوط می شود و در این مقطع ضرورت تاریخی و اجتماعی دارد،تدوین رسم الخط زبان لکی است. از آنجا که فرهنگ ما یک فرهنگ شفاهی است و شاخص های هویتی لکی مانند،تاریخ، آداب و رسوم، کلیمه ها، متل ها، پاچاها و.. همه شفاهی اند و رسم الخط فارسی ظرفیت ثبت زبان لکی را ندارد و بسیاری از آواها و حروف و واجهای لکی در زبان فارسی وجود ندارد، برای مکتوب کردن و حفظ کردن این شاخصهای هویتی نیاز به یک رسم الخط لکی است.چه اینکه در این زمینه تلاشهای خوبی هم شده است . عزیزانی که در این زمینه تحقیق و پژوهشی انجام داده اند را به شرکت در این مبحث فرا می خوانیم.
*جهانی شدن،فرهنگ، هویت/احمد گل محمدی/نشر نی/چاپ چهارم۸۹
