ارتباط گويش لكي با زبانهاي فارسي قديم
قدمت زبان لكي به قبل از عصر رشد و بالندگي صنعت مفرغ در لرستان مي رسد چرا كه اشيائ مفرغي لرستان اكثراً در مناطق لك نشين بدست آمده است و حتي در كتاب انتشار يافته از سوي وزارت خارجه ايران به نام كشور لهستان ، لكها را از اعقاب لهستانيها دانسته اند اينها همه دال بر تاريخ چند هزار ساله اين قوم مي باشد .زبان كردي از شعبه هاي زبان فارسي به حساب مي آيد البته عده اي ديگر را نظر بر اين است كه جزء زبان هاي حوزه ايراني بوده ولي خود زباني مستقل است . زبان كردي خود به چند شاخه تقسيم مي گردد . كه يكي از اين شاخه ها نيز زبان لكي مي باشد . زبان لكي نسبت به ساير شاخه هاي كردي داراي گستره بيشتر و يكدستي بهتر مي باشد به نقل از دكتر صديق صفي زاده در كتاب تاريخ موسيقي كردي زبان لكي در استانهاي كرمانشاه ، ايلام، شمال لرستان و شهرهاي بدره ، كوت ، مندلي ، خانقين در عراق به آن تكلم مي كنند . مرزهاي فرهنگي ايران در غرب كشور رودخانه دجله و مرز زبان لكي رودخانه دياله و دجله در غرب مي باشد لك ها در كشورهاي ديگر به نام كردهاي شيعه شناخته مي شوند .
پرهيز از فعاليتهاي سياسي بر عليه دولت هاي حاكم در دو سوي مرز سياسي و انعطاف پذيري و دوري از جنجالهاي سياسي و تنازعات داخلي مجالي براي شهرت بيشتر آنان نسبت به كردهاي اهل سنت باقي نگذاشته است . هر چه كه زمان مي گذرد فاصله زبان لكي با كردي بيشتر شده ولي فاصله آن با زبانهاي فارسي كمتر مي شود . دكتر صفي زاده لك ها را كرد ولي دكتر سكندر امانالهي بهاروند آنان را لر دانسته است . ولي عده اي ديگر لك را قومي مستقل مي دانند .
مي توان گفت كه قبل از پيدايش اسلام زبان لكي بسيار به زبان كرمانجي نزديك بود و يا عيناً همان زبان كرمانجي بود كه با ظهور اسلام و واقع شدن عثماني ها در شمال غربي ايران و نفوذ و سيطره آنان بر قسمتهايي از حوزه فرهنگي ايران و مرزهاي سياسي ايران خصوصآ در زمان صفويه و اشاعه مذهب تشيع در كل ايران سبب اختلاف مذهب در بينم اين دو قسمت گرديد و با وجود اختلاف مذهب قطعاً روابط بين اين دو نواحي بسيار كم شد و هر دو طرف نظرشان به سوي دو مركز با دو مذهب مختلف جلب گرديد .
عبد ا… اوجالان مبارز خستگي ناپذير و ضد تبعيض نژادي كرد در كتاب خود به نام جامعه كردستان ، شيخ ادريس بدليسي را در سال 881 شمسي كه در ان زمان عامل اصلي و جاسوس تركها بود از عوامل مهمي مي داند كه نقش مؤثري در بردن مناطق كرد نشين به زير حاكميت عثماني ها ايفا كرد كه بوسيله ان سلطان سليم عثماني مناطق بسيار زيادي از ايران را براي هميشه اشغال كرد . با اين وجود مردم آن مناطق هيچ تأثيري از زبان تركي نگرفتند به قول درك كنيان در كتاب كردها و كردستان بيشتر از 80 درصد مردم حتي يك كلمه تركي نمي دانند (اين تحقيق مربوط به سال 1980 مي باشد ) .
از عوامل مهم ديگري كه بر مرز بندي ميان زبانها اثر مي گذارد رودخانه ها مي باشند به عبارتي زبانها و فرهنگها از ستيغ كوهها به سلامت مي گذرند ولي در گذر از عمق رودخانه هاي عميق مي ميرند . از عوامل ديگر افتراق رو به تزايد زبان لكي با ديگر شاخه هاي زبان كردي همچنانكه گفته شد اختلاف مذهب مي باشد اما بغير از وجود حكومت عثماني سني مذهب و حكومت هاي شيعه در ايران و مناطق لك زبان ، مي توان عامل ديگري براي دامن زدن به اختلاف مذهب ذكر كرد . . و ان هم وجود مذهب علي الهي ها در ميان مناطق لك نشين مي باشد گرچه از نظر گروه بندي علي الهي ها جز شيعيان محسوب مي شوند ولي شيعيان چندان نسبت به انان نظر مثبتي ندارند . اما در واقع چه عاملي سبب وجود مذهب علي الهي ها در مناطق لك نشين شده است .
مرحوم اسفنديار غضنفري در مقدمه كتاب ديوان ملا پريشان كه قديمي ترين اثر مكتوب به زبان لكي در قرن هشتم است فضل ا… استر آبادي را كه به لرستان امده و در باغ صوفيان بروجرد به تبليغ پرداخته را عامل انتشار مذهب علي الهي داشته است . در واقع عامل مهمتري در رابطه با انتشار مذهب علي الهي ها وجود دارد كه براحتي نقش استرآبادي محو مي گردد . و آن هم جنگ نهاوند است كه بين اعراب بدوي مهاجم و ايرانيان است كه در منطقه خاوه و نورآباد روي مي دهد چرا كه با روي كار امدن خليفه دوم حمله به ايران آغاز مي شود و طي چند سال و در طي جنگهاي متمادي و مختلفي كه روي مي دهد دست آخر به جنگ نهاوند منجر مي شود . در اين جنگ لشكريان ايرانيان كه در نهاوند موضع گرفته اند براي چند ماه لشكريان اعراب را در نورآباد زمين گير مي كنند . در آن زمان حضرت علي (ع)هم همراه لشكريان است)1) قطعاً شخصيتي همچون علي (ع) نتوانسته است در آن زمان بيكار بنشيند بلكه در ميان مردم به تبليغ و سركشي و جلوگيري از تعدي اعراب به مردم پرداخته اند . لطف و بزرگواري و كرامت و شخصيت برجسته آن حضرت چيزي نبوده كه از چشم مردم منطقه غافل بماند اين است كه مردم منطقه عاشق و شيفته آن حضرت مي شوند . و درست به همين خاطر است كه مكانها و اثراتي به نام جاي پاي اسب ان حضرت و يا قدمگاه مبارك آن حضرت زيارتگاه عاشقان آن حضرت است .
هر زبان داراي ويژگيها و خصلت هاي خاص خود است كه قطعاً از روحيات مردم آن در طي قرون سرچشمه گرفته است . از ويژگيهاي منحصر به فرد زبان لكي وجود هوره است . هوره در واقع راهي براي بيان احساسات دروني است كه همزمان در بطن خويش آهنگ شعر و صدا و موسيقي را يكجا به همراه دارد .
زبان فارسي محاوره اي رايج امروز اكنون موقعيست كه شروع به مخفف شدن و ساده تر شدن نهاده در حاليكه زبان لكي مدتهاست كه اين مرحله را طي كرده است . كه نسبت به زبان فارسي يك جمله را ساده تر و كوتاهتر و روانتر مي كند .و با پديد آمدن راديو و تلويزيون و ادارات است دولتي ، كلمات لكي به تدريج به بوته فراموشي سپرده مي شوند و اندك اندك اين زبان به زبان لكي فارسي بسيار نزديك مي شود . براي نمونه كلماتي كه تا چند دهه پيش در ميان مردم بكار مي رفت و اينك اين كلمات جاي خود را به واژه هاي فارسي سپرده اند ذكر مي گردد . پژاره= غصه ، گشت= كل ، كاله= بردار ، بزر= بلند ، چرين = خواندن ، چريكه = فرياد ، چ م = رودخانه ، دستگيران= نامزدي ، ره ش= سياه .
از لحاظ غناي واژه زبان لكي از زبان فارسي غني تر است . البته همچنان كه گفته شد در اين زمان ديگر با شرايط پيش آمده در بسياري جهات اين حرف مصداق ندارد .
براي اثبات اين ادعا كه زبان لكي از نظر واژه غني است و براي هر چيز اسم دارد مي توان به يك نمونه اشاره كرد . كلمه گاو در زبان فارسي فقوا دو كلمه وجود دارد گوساله و گاو . ولي در زبان لكي واژه هاي متعددي وجود دارد كه در موقعيت سني ، كاري و جنس گاو را مشخص مي كند مانند : گور= جيل ، نوكل ، نوكل ميژ، ورزا، منگا- كله گا – گاجفت – كلول .
در زبان لكي براي اصوات موجود در طبيعت مانند صداي باد ، صداي آب ، صداي پا ، صداي حيوانات هم اسم وجود دارد مانند (كورنن) گاه)- قره قلد (كلاغ) – قيلنن(خروس ) - ورور(گوسفند)- لوله (گرگ) – صداي پا (ترچه) …
اما آنچه كه مهم است اين است كه زبان فارسي و لكي چه رابطه اي با هم دارند و كداميك بر ديگري اثر گذاشته اند با توجه به خواستگاه دو زبان با بعد مسافت بسيار طولاني وجود كوهها و رودخانه ها قطعاًَ در آغاز كمترين رابطه و يا هيچ يابطه اي نداشته اند ولي با توجه به اقليم آب و هوايي و جغرافيايي و هم نژاد بودن زمينه ها و وجه اشتراك بسياري براي نزديكي اين دو زبان وجود داشته است با پيدايش حكومت مادها در غرب ايران و گذر پادشاهان از مسير هگمتانه و شوش از مناطق لك زبان وجود پايتخت ساسانيان در تيسفون كه جزء مناطق لك زبان است . و شهرهاي مهم و تاريخي همچون كرمانشاه و ايلام و عبور لشكريان ايران از مناطق به سوي روم قطعاً زبان لكي توانسته واژه هايش را به زبان فارسي قديم رواج دهد اما امروز ديگر براحتي نمي توان تشخيص داد كه اين دو زبان چه مقدار بر هم اثر گذاشته چرا كه حتي به شاهنامه فردوسي نمي توان استناد كرد كه بگرديم كلمه اي لكي را در آن بيابيم مانند شعر:
نشانه نهادند بر اسب ريس سياوش نكرد هيچ بر كس مكيس
كلمه مكيس به عنوان يك كلمه كاملاً لكي است ولي چون اكنون در زبان فارسي كلمه مصطلحي نيست پس ما مي گوييم اصل اين كلمه لكي است در حاليكه اين منطقي نيست چرا كه شايد كلمه اسب هم لكي باشد چون مردم اين منطقه اولين كساني بودند كه در ايران اسب را بكار گرفتند و شايد بسياري از كلمات ديگر هم اين چنين باشند و حتي كتابي مانند شاهنامه چهارصد سال پس از انقراض ساسانيان كه مركز حكومتشان در تيسفون بود نگاشته شده است نمي تواند راهنماي خوبي براي استناد به اينكه چه مقدار اين دو زبان بر هم اثر گذاشته اند باشد .
آميختگي دو زبان اكنون بسيار زياد شده است گرچه اكنون زبان لكي با تهاجم گسترده ادبيات فارسي از طريق گوناگون در حال حل شدن در زبان فارسي است . ولي اين زبان به خاطر تعدد و گستردگي واژه ها هنوز هم مقاومت مي كند البته اكنون اكثر جملات لكي مي باشند .
با توجه به عدم وجود كتاب خاصي در مورد دو زبان فارسي و لكي مربوط به قبل از هجوم اعراب به ايرانيان بدرستي تشخيص اينكه كلمه اي از آغاز لكي بوده يا فارسي ، كاري غير ممكن يا حد اقل بسيار مشكل است .
هر زبان در درون خود تجارب بسياري از نسلهاي گذشته را همچون ضرب المثلها ،داستان ها ، لالايي ها و بسياري چيزهاي ديگر را دارد كه از بين رفتن آنها قطعاً ضررهايي را به دنبال خواهد داشت و با اين علم شبكه هاي محلي صدا و سيما بوجود آمده اند خوب است صدا و سيماي لرستان در رسالت ايجاد شبكه محلي براي دوام زبانهاي محلي اين رسالت خويش را فراموش نكند و بخشي از برنامه هايش را به زبان لكي اختصاص دهد .
قطعاً مرگ هر زبان محلي ، نابودي گوشه اي از فرهنگ ايراني است(2) .
سرزمين ايران با زبان و فرهنگ ايراني زنده است كشور مصر زبان خويش را با هجوم اعراب به آن سرزمين از دست داد و با آن كار هويت خويش را هم از دست داد .
لذا بر ماست كه از هويت ، فرهنگ و زبان خويش بطور جد حراست كنيم . قطعاً اگر به زبانهاي محلي و بومي بي توجهي شود زبان فارسي در جاهايي كه با كمبود واژه مواجه مي شود . به جاي متوسل شدن به واژه هايي از زبانهاي ايراني به زبانهاي خارجي خصوصاً عربي متوسل مي شود .
در پايان از كليه عزيزاني كه زحمات بسيار براي بر پايي اين فراخوان جهت احياء زبانهاي ايراني و حراست از مرزهاي فرهنگي انجام داده اند قدر داني و تشكر مي شود .
(1) البته من این موضوع را قبول ندارم چون مولا بالشگر کشی
به سبک اعراب .... به کشور متمدن ایران موافقت چندانی نداشته و بنا به قولی
امام حسن و امام حسین در ابتدای حمله به ایران حضور داشته اند ولی با
مشاهده وحشی گری های لشگر خلیفه دوم در ایران از همانجا بازگشتند البته
مولا علی (ع) راهنمایی لازم را به عمر میکرد مثلا ساخت کرسی در مقابله با
سرمای ایران که اعراب با آن بشدت اذیت میشدند از جمله این موارد است و هنوز
به کرسی در اقوام و عشایر غرب کشور کرسی مرتضی علی گفته میشود محمد
قاضی هرسینی
(2) شاید جماه انقراض زبانها و لهجه های محلی مناسب تر باشد