سیمره:

 

seymare seymare

به بهانه‌ي برگزاري نخستين همايش ملي بررسي ادبيات بومي (ايران‌زمين)
ده سال پيش (آبان‌ماه 1383) در سرمقاله‌ي شماره‌ي 10 سيمره به مناسبت برگزاري نخستين جشنواره‌ي موسيقي «مور و هور» كه با استقبال خوبي روبه‌رو شد، نوشتيم:
«فرهنگ به مجموعه‌ي آداب، رسوم، علوم، معارف و هنرهاي يك قوم گفته مي‌شود. مجموعه‌ي خرده‌فرهنگ‌ها باعث به‌وجود آمدن فرهنگ يك ملت مي‌شود. دقت به فرهنگ يك قوم يا ملت ما را بدين نكته رهنمون مي‌نمايد كه فرهنگ ملي يك كشور ريشه در فرهنگ‌هاي بومي آن دارد، يعني در واقع «محل‌ها و محلي‌ها» باعث به‌وجود‌آمدن يك ملت با فرهنگ خاص مي‌شوند.»

هم‌چنين در نخستين همايش ادبيات بومي لرستان كه به همت حوزه‌ي هنري لرستان برگزار شد، بنده نيز جزء داوران علمي اين همايش بودم. در آن همايش پيشنهاد دادم تا آن‌گونه كه درس جغرافياي استان‌ها در هر استان در مدارس تدريس مي‌شود، درسي به نام « ادبيات بومي» براي هر استان‌ طراحي و تدوين شود تا دانش‌آموزان علاوه بر آشنايي با مفاخر ادبي، فرهنگي ملي با مفاخر بومي خويش نيز آشنا شوند. بايد گفت تا اين موضوع پايه‌اي و ريشه‌اي در مدارس تدريس نشود و براي حفظ  و نگه‌داري آن تلاش‌هاي اين‌چنيني انجام نگيرد راه به جايي نخواهيم برد. خوش‌بختانه آقاي دكتر ذوالفقاري، استاد دانشگاه تربيت مدرس تهران، خبر از راه‌اندازي ادبيات بومي در دانشگاه‌  را داد كه اين خبر مي‌تواند در صورت عملي‌شدن گامي عملي در راستاي توجه ويژه به فرهنگ و ادبيات بومي كشورمان باشد.
مي‌دانيم كه فرهنگ عوام در زبان فارسي برابر واژه‌ي بين‌المللي فولكلور است. فولكلور نيز واژه‌اي است مركب از دو جزء يكي Folk و ديگري Lore و معني آن دانش عوام است. در زبان فارسي فولكلور را «فرهنگ عامه» و «فرهنگ عوام» و «دانش عوام» ترجمه كرده‌اند. مرحوم هدايت‌ آن را «فرهنگ توده» خوانده است.
فرهنگ مجموعه ميراث‌هاي معنوي يك قوم اعم از آن چه محصول عقل و ادراك يا زاده‌ي ذوق و عاطفه‌ي ايشان باشد. (ص 36 ادبيات عاميانه‌ي ايران به كوشش دكتر حسن ذوالفقاري)
ناگزير بايد بپذيريم كه فرهنگ بومي در حكم مادر و ريشه‌اي است براي فرهنگ ملي، بديهي است كه اگر براي بالندگي و نگه‌داري از فرهنگ‌هاي بومي و محلي كوشش و تلاش فراوان نشود، فرهنگ ملي يك كشور دچار نقصان و نسيان خواهد شد و البته كه براي حفظ و پويايي هر فرهنگ نخستين قدم، شناخت صحيح و جامع و روشن از آن فرهنگ است.
فرهنگ هر قوم داراي اجزا و عناصري است كه ادبيات يكي از اين اجزا و عناصر مي‌باشد. ادبيات به گونه‌هاي مختلفي در يك جامعه شكل مي‌گيرد. گونه‌اي از اين ادبيات، ادبيات شفاهي است.
ادبيات شفاهي سينه به سينه و نسل به نسل به آيندگان منتقل مي‌شود. اين روزها كه به عصر انفجار اطلاعات مشهور است، فرصت براي انتقال ادبيات و فرهنگ عامه به نسل‌هاي كنوني بسيار اندك است. نبايد گذاشت تا اين گنجينه‌ي ارزشمند و ناشناخته در برابر اين‌گونه تهديدها رنگ ببازند. ادبيات عامه از شاخه‌هاي پر برگ و بار ايران زمين است. به جرئت مي‌توان گفت بسياري از آثار گران‌سنگ و كلاسيك ما بر پايه‌ي همين ادبيات عامه شكل‌ گرفته است. اگر نامه‌ي باستان( شاه‌نامه‌ي) حكيم فردوسي تا كنون از گزند باد و باران در امان مانده‌است يكي از دلايلش اين است كه پايه و مايه‌ و استخوان‌بندي آن را ادبيات عاميانه صورت مي‌دهد.
به ديگر سخن ادبيات عامه در يك جريان رئاليستي قرار دارد كه پايه‌هاي زندگي واقعي ما را تقويت مي‌كند. يعني ما را از آن حالت انزوا و گوشه‌نشيني و عالم هپروت نجات مي‌دهد. ادبيات عاميانه در متن زندگي جاري است كه واقعيت‌گرايي و عقل‌گرايي  را تقويت مي‌كند. امروزه ما به يك نگاه جديد نياز داريم و ادبيات بومي، اين نگاه را در ما تقويت مي‌كند.
در روزگاري كه هجوم فرهنگ‌هاي بيگانه نسل امروز ما را تهديد مي‌كند ما نياز داريم به فرهنگ خودي برگرديم كه اين موضوع با شعار حل نمي‌شود بلكه عمل مي‌خواهد و بس. امروزه‌ ما مسئول هستيم و وظيفه داريم تا فرهنگ و ادبيات بومي خود را براي نسل‌هاي آينده حفظ و نگه‌داريم. فرهنگ بومي بهترين جايگزين براي فرهنگ‌هاي بيگانه است. براي نمونه در بحث استفاده از ظرفيت و توان بالاي گويش‌هاي ايران زمين در راستاي تقويت زبان ملي مي‌توان از اين گنچينه‌هاي و ظرفيت‌ها به نحو مناسب و شايسته‌اي بهره‌برد به ويژه در بحث معادل‌سازي واژه‌هاي بيگانه به خوبي مي‌شود از گويش‌هاي محلي بهره‌برد؛ چيزي كه تا به امروز مغفول مانده است.
به هر روي سرچشمه‌ي همه‌ي هنرها و دانش‌ها مردم‌اند و اين دو در ميان مردم پديد آمده است. ضرورت انتقال هنر و ادب عوام به نسل‌هاي بعدي، امروزه بيش از هر زمان ديگري احساس مي‌شود.
لزوم و ضرورت گردآوري فرهنگ مردم براي نسل‌هاي كنوني و آينده امري بديهي و روشن است. در اصل 15 قانون اساسي نيز بر توجه به زبان و فرهنگ ساير نقاط كشورمان تاكيد شده‌است.
زنده‌يادصادق هدايت از نخستين پژوهشگراني بود كه با صداي رسا فرياد زد:« آن‌چه مردم كوچه و بازار و دهات و ايلات و غيره به عنوان شوخي و مزاح و پند و اندرز و ديگر گفت‌وگوهاي روزمره‌ي خود مي‌گويند، گنجينه‌اي است بسيار پرارزش كه بايستي درباره‌ي آن‌ها دقت و تحقيق بسيار كرد.»
با اين كه شاهنامه در رديف شاه‌كاري‌هاي ادبي‌مان شمرده مي‌شود اما از سوي ديگر توجه فوق‌العاده‌ي عامه‌ي مردم به اين اثر سترگ نيز قابل انكار يا چشم‌پوشي نيست. اين انس و الفت فوق‌العاده‌ي مردم با اين‌گونه آثار از كجا سرچشمه گرفته است؟ علت اين است كه حماسه‌ي ملي اگرچه لباس ادب رسمي بر تن كرده است اما محتواي آن را بايد در ادب عوام شمرد. سرّ توفيق فردوسي در آن است كه مطلبي را براي سرودن انتخاب كرده كه در خاطر مردم زنده مانده بود و زنده مي‌ماند. وي مترجم احساسات و شور و هيجاني بود كه خون مردم را در عرقشان به جوش مي‌‌آورد. در حقيقت فردوسي زبان گوياي مردم شده است.
كوتاه سخن آن كه برگزاري نخستين همايش ملي ادبيات بومي( ايران زمين) در لرستان را بايد به فال نيك گرفت. اميدواريم توجه به گنجينه‌ي ارزشمند فرهنگ و ادب بومي در يك روز و يك همايش خلاصه نشود. دبيرخانه‌ي دايمي براي اين منظور تاسيس شود. صدا و سيما و رسانه‌هاي مجازي و مكتوب به ادبيات بومي توجه ويژه‌اي داشته باشند، آموزش و پرورش درسي به نام فرهنگ و ادبيات بومي را طراحي و تدوين كند تا در مدارس تدريس شود. نشريات به ويژه نشريات محلي به اين موضوع توجه و اهميت ويژه‌اي نشان دهند. براي نمونه ما از ابتداي انتشار سيمره ستون‌هاي مختلفي براي چاپ آثار بومي راه‌اندازي كرده‌ايم و تا كنون نيز اين روند ادامه دارد. از جمله: بومي سرود (اشعار لكي، لري، كردي و...) ضرب‌المثل، چل سرو، مقالات تخصصي درباره‌ي موسيقي بومي مور و هوره، فرهنگ عامه و ... در اين صورت مي‌شود قدم‌هاي مثبت و عملي در راستاي حفظ، اشاعه و معرفي فرهنگ قوي و ارزشمند بومي ايران زمين برداشت.